چكيده مقالاتهشتمين كنگره گفتار درماني ايران
ديماه سال 1385
زهره آراني كاشاني – علي قرباني
دانشگاه علوم پزشكي ايران
دانشكده توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسي رشد مهارتهاي آگاهي واجشناختي در كودكان 2-7 ساله فارسي زبان
مقدمه:
آگاهي واجشناختي با سطح گستردهاي از مهارتها و پردازشهاي زباني در ارتباط مستقيم و موثر ميباشد و به گونهاي كه با برخي از اين فرايندها رابطه علت و معلولي دارد همچنين در ارزيابي ، تشخيص و درمان كودكان دارايي «تاخير در رشد گفتار و زبان»، «كمشنوايي»، «زبان پريشي دوران رشد»، «برخي از انواع فلج مغزي» و « اختلالات يادگيري» نقش و جايگاه ويژهاي دارد (گيلام و همكاران 1998) . از دهه 1970 موضوع اكثر پژوهشهاي صاحب نظران درباره رابطه آگاهي واجشناختي با اختلالهاي توليدي گفتاري« فيلدينگ – برنسلي (1990)» ، با حافظه «ليتروهنري(1991)»، با ادارك صداهاي گفتاري «پلانته و وبستر(1995)» و اختلال در خواندن «اليس و همكارانش (1993) » .... بوده است، در ايران نيز از سال 1375 تاكنون مهارتهاي آگاهي واجشناختي مورد توجه آسيب شناسان گفتار و زبان قرار گرفته و ارتباط آن با خواندن «شيرازي (1375)»، با حافظه كلامي و خواندن (1376)«آراني كاشاني»، در كودكان كم شنوا« شهرياري (1380)»، ..... مورد مطالعه شده است.
اما تاجايي كه بررسي به عمل آمد تنها يك پژوهش (سليماني، دستجردهاي، 1382)به بررسي رابطه سن و تعيين توانايي كودكان – فارسي زبان تهران در پاسخدهي به سطوح مختلف آگاهي واجشناختي(آگاهي از هجا، شناسايي قاغيه، تجانس و آگاهي از واج يا مراحل هر يك از اين سطوح) پرداخته است و در اين بررسي نيز مواد آزمون بينايي(تصاوير) و سن آزمودنيها 4-7 سال بوده است تحقيق حاضر اولين تحقيقي است كه در ايران به صورت شنيداري و در تمام گروههاي سني 7-2 سال (آغاز زبان آموزي تا دو سال پس از يادگيري دانش الفبايي) پرداخته است.
جامعه مورد مطالعه:
كودكان 2-5 مهدهاي كودك تهران، كودكان 6-7 ساله دبستانهاي تهران، و نمونه: 40 كودك (نيمي دختر و نيمي پسر) طبيعي و فارسي زبان كه به طور تصادفي طبقهاي، از هر گروه سني (جمع = 240 نفر)انتخاب شدند. روش پژوهش: روش مقطعي و توصيفي – تحليلي بود. روش انجام كار: كليه قسمتهاي آزمون براي هر آزمودني جداگانه شفاهاً (و با ذكر مثالهاي متعدد) بيان ميشد، هر كودك نيز پس از تفهيم شدن سؤال، هر سوال را شفاهاً جواب ميداد.
پاسخهاي هر كودك به روي نوار ضبط و سپس در جدولهاي خاص خود در پاسخ نامه مربوطه و جداگانه ثبت ميشدند. مدت آزمون با احتساب استراحت 45 دقيقه بود.
يافتههاي پژوهش:
براساس نتايج بدست آمده معلوم گرديد در كودكان فارسي زبان: 1- ظهور و تثبيت هر يك از سطوح مهارت آگاهي واجشناختي (آگاهي از هجا، قافيه، تجانس و آگاهي از واج در چه سني آغاز شده و در چه سني به اوج خود ميرسد، 2- ميزان توانايي آنها در هر يك از اين سطوح، در هر گروه سني چقدر است، 3- توانايي انجام تكاليف P.A.S. در دختران و پسران مورد بررسي، در هر گروه سني معلوم گرديد، 4- همچنين برخي تفاوتهاي روند رشد مهارتهاي آگاهي واجشناختي بين كودكان انگليسي زبان و فارسي زبان مشخص گرديد، 5- مشخص شد مراحلي از مهارتهاي آگاهي واجشناختي كه گفته ميشود تحت تاثير دانش الفبايي شكل ميگيرد، برخي قبل از ورود به دبستان و برخي ديگر با ورود به مدرسه و تحت تاثير آموزش و فراگيري رمزگذاريهاي مجدد واجشناختي شكل ميگيرند. 6- با تعيين مراحل «ظهور»، «رشد»، و «تثبيت» هر يك از سطوح مهارت آگاهي واجشناختي در كودكان فارسي زبان، اكنون ميتوان آزمون خاص هر گروه سني را طراحي و در حجم نمونه قابل تعميم استاندارد نمود. تمام نتايج فوق همراه با ارقام ، جدولها و نمودارهاي آماري است كه به دليل طولاني بودن آنها در زمان مقرر ارائه خواهد شد.
امير آرامي – زهرا سليماني – محمد رحيم شاهبداغي – دكتر بهروز محمدي بختياري – دكتر شهره جلايي
دانشگاه علوم پزشكي تهران
بررسي ارتباط آگاهي واج شناختي و هجي كردن در كودكان فارسي زبان مقطع دوم ابتدايي شهر كرج
مقدمه:
آگاهي واج شناختي بخشي از دانش زباني است و ارتباط مستقيم و معنيداري با مهارت سوادآموزي و مهارت خواندن و نوشتن دارد. آگاهي واج شناختي شامل سه مولفه آگاهي هجايي، آگاهي از واحدهاي درون هجائي (تجانس و قافيه)و آگاهي واجي است. نتايج پژوهشها در جوامع مختلف و در زبانهاي گوناگون نشان ميدهد كه بين آگاهي واج شناختي و مهارت هجي كردن ارتباط وجود دارد اين پژوهش با هدف بررسي وجود ارتباط در زبان فارسي انجام شده است.
روش شناسي:
اين پژوهش بر روي 219 دانشآموز دختر و پسر از چهار منطقه شهر كرج انجام شد. ابتدا از آزمودنيها آزمون آگاهي واجشناختي به صورت انفرادي بعمل آمده و در مرحله بعد آزمون هجي كردن انجام ميشد اين مطالعه به شيوة توصيفي تحليلي انجام شده است.
يافتهها:
يافتههاي اين پژوهش نشان داد كه نمره كل آگاهي واجشناختي و مهارت هجي كردن داراي ارتباط معنيدار متوسط بوده در هر دو نوع خطاهاي آوائي و غير آوائي تاثير دارد و در ميان مولفههاي تشكيل دهندةآزمون آگاهي واج شناختي،آگاهي هجائي كمترين ارتباط با مهارت هجي كردن را داشته و بيشترين ارتباط مربوط به آگاهي واجي ميباشد. از ميان اجزاء تشكيل دهنده زير آزمون آگاهي واجي، ناميدن و حذف واح پايايي بيشترين ارتباط با هجي كردن را نشان ميدهد.
نتيجه:
اين پژوهش نشان ميدهد، بين مهارت آگاهي واج شناختي و مهارت هجيكردن در كودكان فارسي زبان نيز همانند ساير زبانها ارتباط وجود داشته و ميتوان با تقويت اين مهارت در سنين پيش از آغاز مدرسه و در حين آموزش مدرسه،از بروز مشكلات احتمال در هجي كردن جلوگيري كرد.
واژههاي كليدي:
آزمون آگاهي واجشناختي، آگاهي از واحدهاي درون هجائي(تجانس و قافيه)، آگاهي هجائي، آگاهي واجي، هجي كردن.
حوريه احدي – محمد رحيم شاهبداغي – دكتر بهروز محمود
دانشگاه علوم پزشكي تهران
هنجاريابي سرعت گفتار و سرعت خواند در دانشآموزان دختر پايه دوم و پنجم ابتدايي شهر تهران و مقايسه آنها
مقدمه و اهداف :
پژوهش حاضر به منظور هنجاريابي سرعت گفتار و سرعت خواندن در دانشآموزان دختر كلاس دوم و پنجم ابتدايي شهر تهران و مقايسهي آنها انجام شده است. سرعت گفتار شاخص مهمي در ارزيابي و درمان اختلالات نارواني گفتار مانند لكنت، شتابان گويي، آپراكسي، ديزارتري است.
روش تحقيق:
اين پژوهش روي 200 دانشآموز دختر در شهر تهران انجام شد. 100 نفر از پايه دوم و 100 نفر از پايه پنجم انتخاب شدند فارسي زبان بودن، نداشتن اختلالات گفتار و زبان، اختلالات عصب شناختي و اختلالات رفتاري، از جمله شرايط انتخاب آزمودنيها بود. متن مربوط به خواندن نيزاز كتاب فارسي آنها انتخاب شده بود. نمونهي گفتاري نيز به وسيلهي تعريف داستان گرفته شد و سپس نمونههاي ضبط شده از لحاظ تعداد واژه و هجا مورد شمارش قرار گرفتند. معيار شمارش واژهها تعداد تكواژهاي آزاد بود و كلمات مركبي كه شامل دو تكواژ آزاد بودند به عنوان دو كلمه شمارش شدند. ميان اندازهايي كه ناكلمه بودند شمارش نشدهاند ولي ميان اندازهاي كلمهاي و كلمات تكرار شده، مورد شمارش قرار گرفتهاند. براي تجزيه و تحليل دادهها ، از آزمونهاي t مستقل و t زوجي استفاده شده است.
يافته ها:
در پايه دوم ميانگين سرعت گفتار 8/189 هجا در دقيقه (1/99 كلمه در دقيقه 1/3 هجا در ثانيه )و ميانگين سرعت خواندن 4/189 هجا در دقيقه (9/94 كلمه در دقيقه ، 1/3 هجا در ثانيه) بوده است در حاليكه پايه پنجم ميانگين سرعت گفتار آزاد 2/210 هجا در دقيقه (5/109 كلمه در دقيقه ، 4/3 هجا در ثانيه) و سرعت خواندن 9/223 هجا در دقيقه( 119 كلمه در دقيقه، 7/3 هجا در ثانيه)بوده است.
نتيجهگيري:
نتايج نشان ميدهد سرعت خواندن در پايه پنجم به طور معناداري از سرعت گفتار آزاد بيشتر است. ولي در پايه دوم بين اين دو متغير تفاوت معناداري وجود ندارد. سرعت گفتار و سرعت خواندن در دانشآموزان پايه پنجم به طور معناداري بيشتر از دانشآموزان پايه دوم است.
كليد واژهها:
هنجاريابي ، دانشآموزان دختر ابتدايي ، سرعت گفتار، سرعت خواندن.
عطيه اشتري – طاهره سيما شيرازي
تهران
بررسي و مقايسه مهارتهاي آگاهي واجي و سرعت ناميدن در كودكان نارساخوان و عادي
هدف:
در طي دهههاي اخير ارتباط ميان نقص در مهارتهاي آگاهي واجي با مشكلات خواندن بطور وسيعي پذيرفته شده است و عمدهترين علت نارساخواني، مشكلات پردازش واجي در نظر گرفته شده است. اگر چه نتايج تحقيقات اخير در زمينه سرعت ناميدن، حاكي از اينست كه اين مهارت منبع احتمالي ديگري جهت نارساخواني ميباشد.
روش بررسي:
پژوهش حاضر با هدف بررسي و مقايسه مهارتهاي آگاهي واجي و سرعت ناميدن بر روي 58 كودك پايه دوم ابتدايي شهر تهران صورت گرفته است. 28 نفر از آزمودنيها نارساخوان و 30 نفر عادي بودند.
تكاليف مورد استفاده در اين تحقيق عبارت بودند از: آزمون آگاهي واج شناختي دستجردي (1381) و تكليف محقق ساخته سرعت ناميدن. كليه اطلاعات جمعآوري شده در اين پژوهش با استفاده از آزمونهاي آماري تي مستقل و يومن ويتني مورد تحليل قرار گرفتند، همچنين همبستگي ميان مهارتهاي آگاهي واجي و سرعت ناميدن با استفاده از آزمونهاي ضريب همبستگي پيرسون و اسپيرمن در دو گروه آزمودنيها مورد بررسي قرار گرفت.
يافتهها:
نتايج حاصل از اجراي آزمونهاي آماري حاكي از آن است كه بين دو گروه نارساخوان و عادي در مهارتهاي مذكور تفاوت معني داري وجود دارد و گروه نارساخوان در هر دو مهارت ضعيفتر از گروه عادي ميباشد. همچنين در اين پژوهش ميان مهارتهاي آگاهي واجي و سرعت ناميدن همبستگي معنيداري وجود نداشت.
نتيجه گيري:
نتايج اين تحقيق نيز همسو با بسياري از تحقيقات مشابه نشانگر وجود مشكلات آگاهي واجي و سرعت ناميدن در افراد نارساخوان است. از نظر ديگر عدم همبستگي معنادار ميان دو مهارت ميتواند نشانگر آن باشد كه سرعت ناميدن مستقل از آگاهي واجي است.
كليد واژهها:
نارساخواني، آگاهي واجي،سرعت ناميدن.
زهرا افتخاري- زهره آراني كاشاني – عليآقا سعداللهي – فاطمه كسبي – جلال بختياري
سمنان – دانشگاه علوم پزشكي سمنان – دانشكده توانبخشي
بررسي مهارتهاي مرتبط با رشد گفتار و زبان در كودكان 5 ساله
مقدمه و اهداف :
پژوهش حاضر به بررسي برخي از تواناييهاي كودكان پنج ساله در سطوحي از مهارتهاي بينايي (تميز بينايي، حافظه كوتاه مدت بينايي،كلامي) مهارتهاي شنيداري، كلامي (حافظه كوتاه مدت شنيداري ، كلامي و مهارتهاي آگاهي واجشناسي) و تواناييهاي حركتي – كلامي (سرعت ناميدن و تكرار كلمهها و عبارتها) ميپردازد كه بيشترين ارتباط را با رشد گفتار و زبان دارند. هدف از اين تحقيق تعيين ميانگين و فاصله اطمينان 95% توانايي كودكان طبيعي (پنج ساله) در هر يك از زمينههاي رشدي فوق ميباشد تا بتوان شاخص رشد مهمترين مهارتهاي شنيداري و بينايي و حركتي شالودهزبان نوشتاري را تعيين نمود. هم چنين تدوين يك Screening Test براي تشخيص ، آموزش و درمان مهارتهاي شنيداري – كلامي و حركتي – كلامي و بينايي – كلامي هنجار از ناهنجار است.
روش تحقيق:
اين مطالعه توصيفي و مقطعي است. تمام آمادگيهاي وابسته به بهزيستي و آموزش و پرورش شهر مورد بررسي قرار گرفتند و در هر آمادگي يك پنجم كودكان واجد شرايط به طور تصادفي انتخاب شدند(كل جامعه آماري 2256 نفر و در تعيين تعداد نمونه براي كليه پارامترهاي مورد مطالعه با استفاده از ضريب تغييرات 400 نمونه جوابگوي كليه پارامترها بود) تا جمعيت نمونه مورد مطالعه به حجم نمونه قابل تعميم برسد. تجزيه و تحليل محاسبات آماري اين پژوهش توسط برنامه كامپيوتري SPSSانجام شد و آزمونهاي آماري t مستقل و t زوج مورد استفاده قرار گرفت.
يافتهها:
در آزمون حركتي – كلامي: ميانگين توانايي كودكان 5 ساله در آزمون تكرار كلمههاي سخت يا نا آشنا 97/4 و در زير آزمون تكرار عبارتهاي سخت يا نا آشنا (يا جملهها) 31/4 است . ميانگين توانايي اين گروه از كودكان در آزمون «سرعت ناميدن» 72 كلمه در 100 ثانيه است و شايعترين خطاها در اين آزمون به ترتيب خطاي حذف و جانشيني است.
در آزمون شنيداري – كلامي: فراخناي حافظه كوتاه مدت شنيداري در سطح كلمه و شبه كلمه تك هجايي 3 واحد و در سطح شبه كلمه چهار هجايي 1 واحد است. به عبارت دقيقتر ميانگين توانايي اين كودكان در آزمون شبه كلمه تك هجايي 28/3 و در آزمون شبه كلمه چهار هجايي 17/1 است. ميانگين توانايي اين كودكان در آزمون «آگاهي واجشناختي» در زير ازمونهاي آگاهي از هجا:« شناسايي هجا» 27/10، «تجزيه هجا» 04/3 و «تركيب هجا»20/3 است.
همچنين آنان به طور متوسط در زير آزمون (آگاهي از قافيه) ميانگين توانايي شان 42/0 و در آزمون سنجش (مهارت تجانس)، «تشخيص كلمه با واج آغازين يكسان» 92/0 و «توليد كلمه با واج آغازين يكسان» 54/0 است.
در آزمون مهارتهاي بينايي: ميانگين توانايي اين كودكان در آزمون (تميز بينايي) (تميز طرح 12/2 و در زير آزمون تميز حروف 62/1 است).
نتيجهگيري:
در آزمون حركتي- كلامي كودكان 5 ساله ميتوانند 43 تصوير را در دقيقه با سرعت نام ببرند و در تكرار كلمههاي سخت يا نا آشنا توانايي بيشتري نسبت به آزمون تكرار عبارتها يا جملههاي سخت يا نا آشنا دارند. در آزمون حافظه كوتاه مدت شنيداري با استفاده از شبه كلمهها،نوع مواد آزمون بر فراخناي حافظه تأثير ميگذارد. در زمينه مهارتهاي آگاهي واج شناختي سادهتين سطح مربوط به مهارت آگاهي از هجا سپس مهارت تجانس و سختترين سطح مربوط به آگاهي از قافيه است. توانايي تميز بينايي طرح در كودكان مورد بررسي بهتر از توانايي تميزبينايي حرف ميباشد. توانايي كودكان برحسب اينكه در نيمه اول 5 سالگي يا نميه دوم آن باشند، در كل آزمونها مشابه است به جز آزمون تركيب هجا و مهارت تجانس(توليد كلمه با واج آغازين يكسان) و آزمون تميز بينايي طرح كه متولدين نيمسال اول توانايي بهتري نسبت به متولدين نيمسال دوم نشان دادند. در همه آزمونها هر دو جنس تواناييهاي مشابهي نشان دادند به جز زير ازمون تجزيه هجا، كه مشخص شد دختران توانايي بيشتري از پسران همسن خود دارند.
واژههاي كليدي:
كودكان پنجساله، مهارتهاي شنيداري، كلامي، مهارتهاي بينايي، كلامي،تواناييهاي حركتي، كلامي.
محمد مجيداورياي زنجاني – راهب قرباني – فاطمه كيخا
تهران
بررسي كيفيت گفتار كودكان فارسي زبان 5-4 ساله شهرهاي سمنان ، بيرجند و تنكابن سال 1383
مقدمه و هدف:
توانايي زباني در يك فرد از طريق پنج شاخص كيفيت گفتار ، رواني گفتار ، دقت گفتار، پيچيدگي گفتار، سرعت گفتار و ميزان واژگان در دسترس بررسي ميشود. اين مطالعه چهار شاخص(به استثناي دقت گفتار) را در كودكان طبيعي فارسي زبان 5-4 ساله شهرهاي سمنان، تنكابن و بيرجند بررسي ميكند.
مواد و روشها:
مطالعه از نوع توصيفي – تحليلي ميباشد. تعداد 30 نمونه در هر شهر و جمعاً 90 كودك از ميان كودكان مهدهاي كودك، پس از گرفتن آزمون انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. پس از جمعآوري نمونههاي گفتاري، دادهها تحليل و مشخصههاي فرعي محاسبه شد و در نهايت نتايج حاصله در سه شهر با استفاده از آناليز واريانس يك طرفه و كروسكال واليس مقايسه گرديد.
يافتهها:
ميانگين طول پنج گفته طولاني و ميانگين تعداد فعل در جمله در گفتار آزاد كودكان سمناني بطور معنيداري از كودكان بيرجندي بيشتر بوده اما ميانگين تعداد بندهاي وابسته در جمله در گفتار توصيفي كودكان تنكابني و بيرجندي بيشتر از كودكان سمناني بود. همچنين غناي واژگاني در گفتار آزاد و سرعت گفتار آزاد و توصيفي كودكان بيرجندي از كودكان سمناني و تنكابني بيشتر است و نهايتاً ميانگين طول گفته در گفتار توصيفي كودكان سمناني از كودكان تنكابني بيشتر بود.
نتيجهگيري:
گويش بر شاخصهاي كيفيت گفتار فرد تاثير ميگذارد. بنابراين بايستي در ارزيابي ، تشخيص و درمان اختلالت زباني كودكان داراي گويشهاي مختلف، تفاوتهاي مربوط به كيفيت گفتار آنها را در نظر گرفت.
واژگان كليدي:
كودكان، گويش، شاخصهاي كيفيت گفتار، ميانگين طول گفته، غناي واژگاني.
مهدي بختيار – زهرا سليماني – دكتر بهروز محمود بختياري
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران –
گروه گفتار درماني
بررسي توانايي تكرار ناكلمه د ر كودكان لكنتي و غير لكنتي 8-5 ساله : بررسي عملكرد فرضيه اصلاح پنهان (CRH)
مقدمه:
هـــدف از مطــالعــه حــاضـــر سنجــش فــرضيه اصلاح پنهان (Hypothesis Covert Repair) يعني بررسي چرخة واجي فرايند توليد كلمه در كودكان لكنتي ميباشد.
روش بررسي:
در پژوهش حاضر، حدود 40 ناكلمه دو هجايي و سه هجايي طراحي گرديد و پس از بررسي مقدماتي، به 12 كودك لكنتي و 12 كودك غير لكنتي 8-5 سال با استفاده از نرمافزار DMDX ارائه گرديد و از كودك خواسته شد كه بلافاصله پس از شنيدن ناكلمه آن را تكرار نمايد. پس از تكرار ناكلمه زمان واكنش هر كودك در تكرار ناكلمه توسط نرمافزار مذكور ثبت ميگرديد و تعداد خطاهاي واجي و پاسخهاي صحيح آنها مشخص ميگشت.
يافتهها:
نتايج حاكي از آن بود كه كودكان لكنتي در كليه موارد به استثناي زمان واكنش ناكلمههاي سه هجايي عملكرد ضعيفتري را ارائه نمودند. البته نتايج پژوهش از نظر آماري معنادار نبود (2/0 Pvalue=) .
نتيجهگيري:
شواهد حاصل از اين پژوهش تفاوتهايي را ميان عملكرد كودكان لكنتي و غير لكنتي نشان ميدهد. كه ميتواند امكان وجود نقص در فرايندهاي زباني كودكان لكنتي به ويژه رمزگزاريهاي واجي آنان در مكانيسم توليد واژه را مطرح نمايد. همچنين الگوي تفاوتهاي بدست آمده ميان دو گروه با فرضيات CRH همخواني نشان ميداد.
واژههاي:
لكنت، فرضيه اصلاح پنهان، ناكلمه، زمان واكنش، خطاي واجي.
جلال بختياري – فاطمه كسبي – علي آقا سعداللهي – زهرا افتخاري
سمنان – كيلومتر 5 جاده دامغان – مجتمع آموزشي دانشگاه علوم پزشكي سمنان – دانشكده توانبخشي
بررسي تاثير زمان شروع گفتار درماني در ميزان بهبودي بيماران زبان پريش ناروان
(پوستر)
مقدمه:
فرایند بهبودی دربیماران زبان پریش یک فرایند پیچیده و طولانی است و بیمار هم ممکن است تمام توانمنديهای خود را بدست نیاورد. یکی از عواملی که ثابت شده است باعث بهبودی قابل توجهی در این بیماران میشود گفتار درمانی است ولی میزان بهبودی توسط گفتار در مانی به عوامل متعددی مانند عوامل شخصی؛ عوامل عصب شناختی و عوامل درمانی بستگی دارد.یکی از عوامل درمانی مؤثر در میزان بهبودی زمان شروع گفتار درمانی بعد از سکته مغزی است.مطالعات علمی بر روی درمان زود هنگام در مقابل درمان دیر هنگام نتایج متفاوتی را نشان داده اند.در این پژوهش هدف,بررسی تاثیر زمان شروع گفتار درمانی بر میزان بهبودی توانمندیهای زبانی این بیماران میباشد.
مواد وروشها:
در این پژوهش مقطعی – مقایسه ای30 بیمار زبان پریش که در متغیرهای محدوده سنی,محدوده تحصیلات,نوع زبان پرشی ,برتری طرفی و زبان مادری یکسان شده بودندانتخاب واز لحاظ مدت زمان بعد از سکته به 3 گروه 2هفته,3ماه و 6 ماه بعد از سکته تقسیم شدند.از هر گروه در ابتدای جلسه گفتار درمانی از هر بیمارآزمون زبان پريشی فارسی به عمل می آمد و سپس 36 جلسه به صورت 3 جلسه 45 دقیقه ای گفتار درمانی در هفته به مدت 3 ماه انجام میشد و در پایان 36 جلسه مجددا" آزمون زبان پریشی از آنها به عمل می آمدو نتایج میزان بهبودی آنها بایکدیگر مورد مقایسه قرار میگرفت.در این پژوهش جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمونT زوجی و نرم افزار آماری spss 12 استفاده گردید وسطح معنی داری 005 در نظر گرفته شد.
یافته ها:
یافته های این پژوهش نشان داد که تفاوت میان امتیازات آزمون زبان پریشی قبل از درمان در مقایسه با امتیازات بعد از درمان که نشان دهنده میزان بهبودی بیماران است در گروه بیمارانی که 2 هفته بعد از سکته مغزی برای آنها گفتار درمانی شروع شده بود درمقایسه با بیماران گروه دوم وسوم آشکارتر بودو تفاوت معنی دار بود. ((P<0.05 بین بیماران دو گروه 3 ماه و 6 ماه نیز از لحاظ میزان بهبودی تفاوت معنی دا ری وجود نداشت.
نتیجه گیری:
به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که درمان زود هنگام در بیماران زبان پریش باعث بهبودی قابل ملاحظه تری نسبت به درمان دیر هنگام میشودو علاوه بر گفتار درمانی مستقیم مشاوراتی نیز که به بیمار و ارائه میشود باعث تطابق بیشتر و بهتر بیماران در مقابل نا توانیهای ارتباطی آنها میشود.
تينا برادران – زهره آراني كاشاني
دانشگاه علوم پزشكي ايران - دانشكده توانبخشي
بررسي آگاهي ساير متخصصين مرتبط با توانبخشي از اختلالات گفتار و زبان و مراجعين به كلينيك گفتار درماني
(پوستر)
اهميت و ضرورت موضوع:
به نظر ميرسد متخصصين مختلف اگر چه كه با اختلالات گفتار و زبان سروكاردارند آگاهي كاملي از اين اختلالات و اينكه كداميك از مراجعين ايشان ضرورت دارد توسط آسيب شناسان گفتار و زبان تحت مشاهده، ارزيابي، تشخيص، مشاوره و درمان قرار گيرد ندارند. لذا بر آن شديم كه پرسشنامهاي را به همين منظور براي سنجش اطلاعات كنوني متخصصين ذيل در هر زمينهي الف) آگاهي از اختلالات گفتار و زبان ب) ارجاع مراجعين نيازمند به خدمات گفتار درماني تهيه كنيم:
كار درمانگر، فيزيوتراپ، شنوايي شناس، بينايي سنج،متخصص اطفال، نورولوژيست، متخصص ارتوپد، متخصص گوش و حلق و بيني، دندانپزشك، روانشاس، روانپزشك، پزشك عمومي.
روش مطالعه، ابزار و اجراي آن:
روش توصيفي با استفاده از پرسشنامه از پيش تهيه شده ( اين پرسشنامه با صلاح ديد سه نفر از اعضاءهيأت علمي گروه گفتار درماني تهيه شد و براي دقت نظر بيشتر و با توجه به مراجعين خاص هر متخصص و صرفهجويي در وقت براي هر گروه از متخصصان پرسشنامه جداگانهاي طراحي شد) پژوهشگر با مراجعه به محل اشتغال هريك از متخصصين كه به صورت تصادفي انتخاب شدند پرسشنامهي مخصوص همان تخصص را در اختيار ايشان قرار ميداد تا در صورتي كه سؤالي ذهن ايشان را مشغول ميكرد در لحظه پاسخگو باشد.
نمونه و جامعهي مورد مطالعه:
جامعهي مورد مطالعه { كار درمانگر، فيزيوتراپ، شنوايي شناس، بينايي سنج، متخصص اطفال، نورولوژيست، متخصص ارتوپد، متخصص گوش و حلق و بيني، دندانپزشك، روانشناس، روانپزشك، پزشك عمومي} مستقر در تهران { در دانشكدهي توانبخشي ايران ، دانشكدهي بهزيستي، دانشكدهي توانبخشي تهران، بيمارستان لاله، بيمارستان حضرت رسول، بيمارستان شفاء يحيائيان و مركز مشاوره نيماه و چند مركز ديگر در تهران} مرتبط با گروه توانبخشي و نمونه مورد پژوهش حداقل پنج نفراز هر تخصص.
يافتهها:
تا زمان ارائه مقاله قطعاً نهايي و كامل ميشود.
آرش بهلولي – زهر آقا رسولي – فرهاد ترابينژاد – يونس اميري شوكي
دانشگاه علوم پزشكي ايران –دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
ویژگیهای کام نگاری همخوانهای زبانی کامی فارسی
مقدمه:
هدف این مطالعه بررسی ویژگیهای کامنگاری همخوانهای زبانی-کامی فارسی است. تاکنون تحقیقی در زبان فارسی انجام نگرفته است. از این رو، تحقیق اخیر با هدف مشخص نمودن الگوهای طبیعی تماس زبان به کام و تعیین تغییرپذیری درونفردی تولید همخوانهای زبانی-کامی فارسی، طراحی گشته است.
مواد و روشها:
در اين پژوهش، 16 همخوان زبانی-کامی فارسی مورد بررسی قرار گرفتند. برای هر همخوان 40 نمونه هجایی (از 4 فرد مورد بررسی قرار گرفتند. برای هر همخوان 40 نمونه هجایی (از 4 فرد مورد بررسی) بدست آمد. این همخوانها در قالب هجاهای (CVCV) و با واکه باز /a/ ادا شدند. ابتدا برای هر همخوان، الگوی حداکثر تماس انتخاب شد. سپس از روی این الگو، الگوی نمایندۀ هر فرد بدست آمد.
از روی این الگوها نیز الگوی نمایندۀ کل بدست آمد که همان الگوی تماس کلی میباشد.
یافتهها:
در این بررسی، الگوهای متفاوت تماس در همخوانهای مختلف مشخص شد. همچنین نشان داده شد همخوانهای مختلف از لحاظ شاخص تغییرپذیری، مقادیر مختلفی داشتند، بطوری که همخوانهای /n/، /ſ/، /l/ بیشترین میزان تغییرپذیری را به خود اختصاص دادند و همخوانهای انسدادی و سایشی نیز کمترین میزان تغییرپذیری را بدست آوردند.
نتيجهگيري:
همخوانهای مختلف زبان فارسی الگوهای تماس مختلفی دارند. همچنین یافتههای این پژوهش با نتایج مطالعات مشابه در زبانهای خارجی همگونی بسیاری دارد.
واژههاي كليدي:
کامنگاری، الگوهای تماس، تغییرپذیری.
علي باريك رو – فريبا يادگاري – مهدي رهگذر
تهران – دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
مقايسهاي رابطهي اشاره و گفتار در افراد لكنتي با افراد طبيعي بزرگسال
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
مدت زمان مديدي است كه شاهد همراهي اشارات دست و بازو با گفتار هستيم، ليكن راهي كه از طريق آن اين دو شيوه بيان در توليد با يكديگر مرتبط ميشوند هنوز به طور كامل شناخته شده نيست. يك راه مناسب براي بررسي رابطهي بين اشاره و گفتار زماني است كه جريان گفتار به شكل موقتي مختل ميشود، كه اين وضعيت در مورد لكنت زبان به بهترين شكل صادق است. بنابراين لكنت، فرصت مناسبي را براي مشاهدهي رابطهي اشاره و گفتار در زماني كه گفتار مختل شده است فراهم ميآورد. لذا در تحقيق حاضر قصد داريم تا به مقايسه اشارات خود انگيختهي گفتار در بزرگسالان لكنتي و روان بپردازيم. هدف از اين كار، دستيابي به بينش صحيح، در خصوص ماهيت رابطهي بين اشاره و گفتار در بزرگسالان است كه با مشاهدهي تاثير اختلال در گفتار به وسيلهي لكنت بر توليد اشارات همراه صورت ميگيرد.
روش اجرا:
سه قطعه فيلم داستاني تقريباً 2 دقيقهاي، با فاصله براي فرد پخش ميشد. پس از ارائهي هر قطعهي فيلم از وي خواسته ميشد تا داستان را با حداكثر جزئيات ممكن براي شنوندهاي كه روبرويش نشته تعريف كند. و در همان حال از او ضبط ويدئويي به عمل ميآمد.
اهم يافتهها:
- تعداد كل اشارات به كار رفته در گفتار افراد لكنتي نسبت به افراد طبيعي كمتر بود و تفاوت معناداري داشت .
- نسبت اشارات نمادين به تعداد گفتهها در افراد لكنتي نسبت به افراد طبيعي كمتر بود و تفاوت معناداري داشت.
- نسبت اشارات نمادين به تعداد گفتهها در افراد لكنتي نسبت به افراد طبيعي كمتر بود و تفاوت معناداري داشت.
- در بيش از 70% موارد حركات اشارات نمادين دست در حين لكنت، متوقف (فريز) شده يا دچار برگشت ميشد.
نتيجهگيري پژوهش:
اشاره و گفتار، آنچنان در توليد به شكل نزديكي با يكديگر پيوند خوردهاند كه يك سيستم ارتباطي يكپارچه را تشكيل ميدهند و نقص در يكي (در اينجا گفتار) منجر به نقص در ديگري خواهد شد.
اكبر بهرامي – محمد انتظام – رويا نصر آبادي
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهاني – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسي رابطه بين شدت اختلال توليدي و مهارتهاي حركتي در كودكان 7-6 ساله مبتلا به اختلال توليدي در اصفهان
(پوستر)
مقدمه:
گفتار به عنوان يك پديده حركتي مستلزم توانايي در انجام حركات تكرار شونده و سريع اندامهاي گفتاري ميباشد به نظر ميرسد كه در بين تمام فعاليتهاي حركتي انسان توليد گفتار پيچيدهترين رفتاراست و طبعاً نيازمند حركتي بي نهايت ظريف است به همين دليل است كه بسياري از دستاندركاران معتقدند بين توليد گفتار و مهارتهاي حركتي ارتباط بسيار نزديكي وجود دارد. توليد گفتار نيازمند برنامهريزي توسط سطوح عالي دستگاه عصبي مركزي و اجراي ظريف و ماهرانه توسط عضلات مربوط به دستگاه گفتار ميباشد. بنابراين اختلال در توليد گفتار ممكن است با اختلال در ديگر مهارتهاي حركتي ظريف همراه باشد.
مهارت حركتي ظريف: حركات جهتدار، مجزا، دقيق و ماهرانه ميباشد كه انجام آن مستلزم استفاده از عضلات كوچك بدن ميباشد مانند چنگ زدن با دستها و بكارگيري آنها. مهارت حركتي زمخت: توانايي انجام حركاتي كه توسط عضلات بزرگ بدن انجام ميشود و موجب حركات عمومي بدن ، ايستايي و حفظ تعادل ميگردند. در اين پژوهش قصد ما براين بود كه با فرض وجود رابطه بين اختلال توليدي و مهارتهاي حركتي تاثير شدت اختلال توليدي را روي مهارتهاي حركتي بسنجيم.
روشها:
اين پژوهش از نوع توصيفي – تحليلي و مقطعي بود جامعه مورد مطالعه انساني و كودكان 6 و 7 ساله داراي اختلال توليدي در شهر اصفهان بودند. روش نمونهگيري به صورت انتخابي بوده و مكان مطالعه كلينيكهاي گفتار درماني در شهرستان اصفهان بود. تعداد نمونه در يك مطالعه مقدماتي روي 14 مركز، 40 نمونه بدست آمد. روش اجرا به اين صورت بود كه با مراجعه به كلينيكهاي گفتار درماين براي تعيين شدت اختلال توليدي از تست فونتيك و براي تعيين وضعيت حركتي كودك نيز از تست حركتي لينكلن – اوزرتسكي استفاده شد، اين تست شامل 36 آيتم بود كه 6 مورد جزء مهارتهاي حركتي زمخت و 30 مورد جزء مهارتهاي حركتي ظريف بودند. نتايج بدست آمده توسط نرمافزار SPSSدسته بندي و نظامدار شدند و ارتباط بين شدت اختلال توليدي و مهارتهاي حركتي توسط آزمون ضريب همبستگي و ارتباط بين نمره مهارتهاي حركتي و سن و جنس نيز توسط آزمون t بررسي ميشود.
نتايج:
1- ميانگين نمره مهارتهاي حركتي در دو جنس دختر و پسر و كودكان 6 ساله و 7 ساله به ترتيب : 95/42 ، 15/41 ، 95/33،15/50 ، بوده است.
2- توزيع فراواني شدت اختلال توليدي در دختران و پسران و كودكان 6 ساله و 7 ساله به ترتيب: 40% خفيف، 60% شديد، 35% خفيف و 60% شديد، 30% خفيف و 70% شديد، 45% خفيف و 55% شديد بوده است.
3- معادله خط رگرسيون y برحسب x (نمره آزمون بر حسب تعداد خطاهاي توليدي) اگر تعداد خطاهاي توليدي وجود داشته باشد ميتوان نمره آزمون مهارتهاي حركتي را پيشبيني نموده. Y=67/64-4/92x
هر چه تعداد خطاي توليدي بيشتر باشد نمره مهارت حركتي كمتر ميشود. ضريب همبستگي پيرسون نشان ميدهد كه بين شدت خطاي توليدي و نمره آزمون همبستگي معكوس وجود دارد. (001/0P< و 883/0-r = ).
4- كودكان داراي اختلال توليدي بيشتر در مهارتهاي حركتي ظريف مشكل داشتند و قادر به انجام اين مهارتها به صورت كامل نبودند.
5- مهارتهاي حركتي با سن رابطه مسقيم دارد.
بحث:
1- با انجام تست روي كودكان داراي اختلال توليدي مشخص شد كه بين شدت اختلال توليدي و مهارتهاي حركتي رابطه معكوس وجود دارد و ضريب همبستگي پيرسون اين موضوع را تاييد ميكند. (001/0P< و 883/0- r =) در توجيه اين ادعا بايد گفت چون گفتار يك مهارت حركتي ظريف است و انجام آن مستلزم حركات هماهنگ و ظريف اندامهاي گفتاري و برنامه ريزي توسط سطوح عالي دستگاه عصبي مركزي ميباشد. مهارتهاي حركتي نيز مستلزم چنين برنامهريزي ميباشد(1).
2- ميانگين نمره مهارتهاي حركتي در دختران و پسران اختلاف معنيداري ندارد 73/0p= و 34/0t= در نتيجه تفاوت معنيداري بين دو گروه مشاهده نميگردد در توجيه اين ادعا بايد گفت كه فيلز در سال 1970 مهارتهاي حركتي 34دختر و پسر را مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه فعاليتهاي حركتي دختران و پسران خيلي به هم نزديك است (3).
3- ميانگين نمره مهارتهاي حركتي در كودكان 7ساله بيشتر از كودكان 6ساله ميباشد. 01/0p= و 54/3 r= كودكان 7 ساله نمره بيشتري كسب كردند در توجيه اين ادعا به تحقيق مهرزاد قدسي رجوع ميكنيم كه به اين نتيجه رسيد مهارتهاي حركتي با سن ارتباط مستقيم دارند(3).
4- شدت اختلال توليدي در كودكان 6ساله بيشتر از كودكان 7ساله ميباشد در توجيه اين ادعا به تحقيق ون رايپر رجوع ميكنيم كه به اين نتيجه رسيد كه كودكان 7سلاه با ورود به مدرسه بسياري از اختلالات توليدي شان برطرف ميشود(1).
كليد واژهها:
شدت اختلال توليدي، نمره مهارت حركتي، تعداد خطاي توليدي، اختلال در توليد گفتار، مهارتهاي حركتي ظريف و زمخت، سن و جنس.
اكبر بهرامي – هاوين مفتيزاده – نرجس اسدي حسنوند
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان – انشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
تعيين ميزان رابطه بين سرعت خواندن و نمره درك مطلب و تاثير تحصيلات والدين بر هريك از آنها در دانشآموزان عادي دختر پايه دوم ابتدايي مدارس ناحيه 3 اصفهان
(پوستر)
مقدمه:
يادگيري براي آدمي تنها از طريق تجربه شخصي او رخ نميدهد، از راه زبان و از راه خواندن در مدرسه و خانه نيز از تجربه نسلهاي گذشته آگاه ميشويم . آنچه را كه آنان در يك عمر تلاش و كوشش آموختهاند در اندك زماني فرا ميگيريم . از اين رو ميتوان گفت خواندن مهمترين مهارتي است كه فرد براي موفقيت در مطالعات خويش به آن نيازمند است.
كتاب هنوز از مؤلفههاي آموزشي ماست. زبان نوشتاري مهمترين رسانه آموزشي نسبت به ساير رسانههاست كه گستردگي، سرعت انتشار و قابليت دسترسي به آن از مميزههاي آن است. آموزش به وسيله كتاب (زبان چاپي) فرآيندي فوقالعاده مؤثر و سريع است و زمان و هزينههاي كمتري را نسبت به ساير رسانههاي آموزشي ميطلبد. اينجاست كه نياز به خواندن و فهم صحيح مطالب كتابها در مقاطع مختلف تحصيلي افزايش مييابد.
سريع خواندن در جوامع امروزي از نيازهاي مبرم انسانها بشمار ميرود. در عين حال انسانها نيازمند درك سريع و بهتر متون خوانده شده جهت بازدهي مناسبتر ميباشند. با توجه به مطالعات انجام شده، ميتوان با آموزش راهكارهاي مناسب همزمان با افزايش سرعت خواندن، ميزان درك مطلب را نيز در بزرگسالان افزايش داد. اما چنين امري در مورد كودكان تحقيق نشده است. بنابراين، اين پژوهش در پي بررسي رابطه بين سرعت خواندن و نمره درك مطلب در دانشآموزان دختر پايه دوم دبستان است. مضاف بر اينكه چون اين دانشآموزان در اوايل سنين يادگيري خواندن هستند، بر آن شديم نقش سطح تحصيلات والدين را در سرعت خواندن و درك مطلب آنها بررسي كنيم.
مواد و روشها:
اين پژوهش يك مطالعه توصيفي – تحليلي است كه براساس مطالعه مقدماتي تست خواندن، با اعتبار 62 درصدي، شامل متن 100 كلمهاي و 8 سؤال درك مطلب استاندارد شده و حجم نمونه 140 نفر بدست آمد، كه اين افراد به روش خوشهاي چند مرحلهاي از 10 مدرسه ناحيه 3 شهر اصفهان به صورت تصادفي انتخاب شده و مورد آزمون قرار گرفتند. پس از ارائه تست به دانشآموز، زمان خواندن متن بوسيله كرونومتر محاسبه شده و سرعت خواندن از طريق فرمول« تعداد كلمات خوانده شده تقسيم بر زمان خواندن بر حسب دقيقه » بدست آمد. پس از اتمام خواندن متن توسط دانش آموز، سؤالات درك مطلب با توجه به درجه سختي و آساني ( كه در مطالعه مقدماتي مشخص شد)نمره خاصي تعلق ميگرفت. سپس اطلاعات توسط نرمافزار SPSS وارد كامپيوتر شده و توسط آزمونهاي پيرسون و t-test مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
نتايج:
1- ميانگين سرعت خواندن و نمره درك مطلب در دانش آموزان عادي دختر پايه دوم دبستان ناحيه 3 شهر اصفهان به ترتيب 1/86 كلمه در دقيقه، 9/151 است.
2- بين سرعت خواندن و نمره درك مطلب در دانشآموزان دختر پايه دوم دبستان، رابطه معنيداري وجود ندارد.
3- بين سرعت خواندن و تحصيلات مادر در دانشآموزان دختر پايه دوم دبستان رابطه معنيداري وجود دارد، به اين صورت كه هر چه تحصيلات مادر بيشتر باشد، سرعت خواندن دانشآموز بيشتر است.
4- بين نمره درك مطلب و تحصيلات مادر و سرعت خواندن و نمره درك مطلب با تحصيلات پدر در جامعه مورد مطالعه رابطه معنيداري وجود ندارد.
بحث:
عدم وجود رابطه بين سرعت خواندن و نمره درك مطلب در دانشآموزان دختر پايه دوم دبستان را ميتوان با اين دلايل توجيه كرد:
1- تجربه كم اين دانشآموزان در خواندن و تلاش جهت درست خواندن متن وتوجه كمتر به درك مطلب.
2- پيشرفت كم در مهارتهاي درك مطلب، شامل درك لفظي و تحليلي.
وجود رابطه مستقيم بين سرعت خواندن وتحصيلات مادر و عدم وجود رابطه بين نمره درك مطلب و تحصيلات مادر ميتواند بدليل توجه مادران بخصوص درآغاز يادگيري خواندن كودك، به صحيحتر خواندن و توجه كمتر به درك مطلب خوانده شده توسط آنها باشد، علاوه براين نقش مادران تحصيل كرده را در تشويق كودكشان به مطالعه و همانند سازي فرزند دختر با آنها را بايد در نظر داشت.
عدم وجود رابطه بين سرعت خواندن و نمره درك مطلب با تحصيلات پدر در جامعه مورد مطالعه، ميتواند به اين علت باشد كه پدران معمولاً توسط فرزندان دخترشان مورد همانند سازي قرار نميگيرند و نيز اهميت نقش پدر در آموزش كودكان در جوامع امروزي به علت مشغلههاي شغلي، كمتر است.
كليد واژهها:
سرعت خواندن ، درك مطلب ، پايه دوم دبستان.
جمشيد پور قريب
دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي ايران
ماهيت و درمان آپراكسي گفتاري در دوران رشد
در اين مقاله، پس از شرح تعريف، علل، انواع، و نشانههاي آپراكسي گفتار، ارزيابي، تشخيص، و شيوههاي درمان آن مورد بررسي قرار ميگيرد. اين اختلال در بيشتر كودكان مبتلا به تأخير در رشد گفتار و زبان مشاهده ميشود، و مانع از اين ميگردد كه كودك بتواند روند طبيعي رشد گفتار و زبان را پشت سر بگذارد. عدم تشخيص به موقع اين اختلال، ناهنجاريهايي را در گفتار و زبان موجب ميگردد و در نتيجه، باعث افت تحصيلي، آموزشي و يادگيري ميشود.
به علت شباهتهايي كه اين اختلال با اختلالات نافذ رشد دارد، گاهي وقتها اين اختلال به اشتباه اوتيسم، و .... تشخيص داده ميشود كه نتايج زبان بار آموزشي، خانوادگي ، اجتماعي و عاطفي را به دنبال خواهد داشت. روند درمان كودكان مبتلا به آپراكسي گفتار در دوران رشد شامل ...
سميرا توكل – ليلا مشهدي علينيا – بيژن شفيعي
اصفهان
تعيين مهارتهاي آگاهي و اجشناختي دركودكان مبتلا به سندرم داون داراي سن عقلي 12-7 سال آموزش پذير شهر اصفهان در سال تحصيلي 83-82
(پوستر)
هدف:
از آنجايي كه كسب مهارتهاي آگاهي واجشناختي در رشد گفتار و زبان وهمچنين تحصيل و يادگيري كودكان تاثير بسزايي دارد وبه آن منجر ميگردد كه كودكان بتوانند صحيحتر و كاملتر ، محتويات ذهني خويش را بيان نمايند، لذا در اين پژوهش تلاش گرديده تا ميزان سطح مهارتهاي آگاهي واجشناختي كودكان مبتلا به سندرم داون تعيين گردد تا با توجه به آن، آموزش و درمان اين كودكان در مراكز و مدارس استثنايي و بويژه كلينيكهاي گفتار درماني راحتتر و بهتر صورت گيرد.
مواد و روشها:
در اين تحقيق كه به روش توصيفي – تحليلي در مدارس استثنايي سطح شهر اصفهان انجام شد، كليه كودكان مبتلا به سندرم داون شهر اصفهان با ويژگيهاي مورد نظر، با استفاده از آزمون آگاهي واجشناختي (سليماني 79-1378) مورد بررسي قرار گرفتند. در ارزيابي، كودكان داراي سلامت شنيداري، بينايي و اندامهاي گفتاري در جمعيت نمونه قرار گرفتند.
براي اجراي آزمون، پس از آشنايي آزمودنيها با آزمون راهنما، هريك از آنها به صورت انفرادي مورد ارزيابي قرار گرفتند ونتايج در چك ليست مـــورد نظــر ثبت شـــد. در نهايت تجزيه و تحليل نتايج با استفاده از آزمون T (T-test)صورت گرفت.
نتايج:
در اين پژوهش تفاوت معناداري بين مهارتهاي آگاهي واجشناختي در دو جنس دختر و پسر مشاهده نشد. بالاترين ميانگين مهارتهاي آگاهي واجشناختي در 12 حيطه مورد نظر در دختران مربوط است به مهارت تركيب واج و كمترين ميانگين بدست آمده مربوط به مهارت آگاهي از هجاي وسط ميباشد. در پسران نيز بالاترين امتياز مربوط به تركيب واج و كمترين امتياز بدست آمده مربوط به مهارت آگاهي از هجاي وسط بود. ترتيب آسان به مشكل مهارتهاي آگاهي واجشناختي در دو جنس در كودكان استثنايي، واج اول ، شناسايي واج آخر ، آگاهي ازهجاي آخر، قافيه ، تجانس، حذف واج اول و واج مياني متفاوت بود. در كل جامعه مورد مطالعه بالاترين امتياز بدست آمده مربوط به مهارت تركيب واج و كمترين امتياز بدست آمده مربوط به مهارت آگاهي از هجاي وسط ميباشد.
بحث و نتيجهگيري:
نتايج حاصله نشان ميدهد كه مهارتهاي آگاهي واجشناختي در دختران بهتر از پسران ميباشد (هر چند تفاوتها معنيدار نبود) و اين نتايج احتمالا به علت رشد سريعتر تواناييهاي گفتار و زبان و استفاده بيشتر دختران از مهارتهاي گفتاري و زباني ميباشد. در مورد تفاوت امتياز بين هجاي اول و هجاي آخر يا وسط ميتوان اظهار داشت كه چون قبل از هجاي اول و پس از هجاي آخر هيچ واحد زباني ارائه نميشود بنابراين توانايي مهارتهاي واجشناختي كودكان در اين دو موقعيت بهتر از هجاي وسط ميباشد.
كليد واژهها :
سندرم داون، آگاهي واجشناختي، آگاهي آواشناختي، رشد آواشناختي، واج، آوا
مريم ترامشلو – زهره آراني كاشاني – سالمي – زاهدي- اميري شوکي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي
مقايسه ناروانيهاي طبيعي گفتار با نارواني غير طبيعي در افراد عادي و لكنتي در محدوده سني 30-18 شهر تهران
(پوستر)
هدف و اهميت پژوهش:
تاكنون بررسيهاي بسيار محدود و پراكندهاي در پيرامون ناروانيهاي طبيعي در افراد عادي و يا داراي لكنت صورت گرفته است اما از نظر گروههاي سني آزمودنيها متفاوت از يكديگر هستند. با توجه به بررسي كه انجام گرفت به نظر ميرسد پژوهش حاضر اولين پژوهش انجام شده در گروه سني بزرگسالان در اين باره باشد در عين اين كه مقايسه و تحليل ناروانيهاي طبيعي و غير طبيعي گفتار ميتواند از يك سو براي افراد طبيعي در گروههاي سني مختلف جالب و قابل تامل باشد از طرفي ديگر نتايج اين پژوهش ميتواند كمك شايسته و معتبرتري را هنگام مقايسهاين ناروانيها بين افراد بزرگسال عادي و ناروان در گفتار در زمينه ارزيابي و درمان مبتلايان به نارواني گفتار فراهم آورد.
نمونه و جامعه پژوهش:
پژوهش حاضر در ميان 20 نفر از افراد بزرگسال طبيعي و 5 نفر داراي لكنت با محدوده سني 30-18 (ديپلم تا ليسانس) انجام شد. 10 نفر از آنها مرد و 1- نفر ديگر زن بودند. انتخاب نمونه در افراد طبيعي به صورت تصادفي و افراد داراي لكنت 10 نمونه مورد در دسترس با استفاده از مراجعين كلينكهاي گفتار درماني بود.
روش كار:
ابتدا بدون كوچكترين آگاهي نمونه گفتاري در 2 سطح خواندن و توضيح متن (به مدت زمان ميانگين به ترتيب 6 و 10 دقيقه) از نمونهها گرفته شد نمونههاي گفتاري روي نوار ضبط شده و با 3 بار بررسي روي كاغذ پياده شده و سپس ميزان ناروانيهاي طبيعي و غير طبيعي با توجه به نوع انها (با استفاده از كتاب ريچاردهم: روشهاي درمان لكنت) محاسبه شده و درجدول ثبت گرديده است. لازم به ذكر است نمونه گفتار افراد مبتلا به لكنت مربوط به اولين جلسه درمان در اولين ترم درماني آنها ست.
دادهها و نتايج آماري:
تعداد موارد ناروانی افراد لکنتی در هر سه موقعیت بیشتر از افراد عادی بوده است. در افراد لکنتی، بیشترین میزان وقوع ناروانی از نوع قفل و به میاناندازی در موقعیت گفتار محاورهای بوده است. در افراد عادی، بیشترین میزان وقوع ناروانی از نوع به میاناندازی در موقعیت توضیح متن بوده است.
تعداد تمامی انواع موارد ناروانی شامل تکرار، کشش، گیر، بهمیاناندازی، دوباره گویی، و بازگویی اصلاحی در افراد لکنتی در هر سه موقعیت بیشتر از افراد عادی بوده است و فقط یک استثنا وجود داشته است. تعداد به میاناندازی در موقعیت توضیح متن در افراد عادی بیشتر از افراد لکنتی بوده است.
يافته ها: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که ناروانی در افراد طبیعی نیز وجود دارد و در موارد معدودی (بویژه از نوع به میاناندازی) میتواند از نظر تعداد نیز به حد افراد لکنتی و حتی فراتر نیز برسد. یافتههای این پژوهش همچنین نشان میدهد که موقعیتهای مختلف کلامی نه تنها برای افراد لکنتی میتواند باعث افزایش یا کاهش لکنت شود بلکه در افراد عادی هم میتواند چنین اثری را داشته باشد.
فرهاد ترابي نژاد- جمشيد پور قريب – محمد قادري
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي
گستره فركانسي آسيب ديدگان شنوايي
(پوستر)
يكي از اختلالات گفتار و زبان كه بر جنبههاي گوناگون تاثير ميگذارد، آسيب شنوايي است. تقريباً تمام جنبههاي گفتاري و زباني اين افراد مورد علاقه آسيب شناسان گفتار و زبان بوده و هست . اما تحقيقات آزمايشگاهي از جمله مواردي است كه به تازگي مورد توجه قرار گرفته است و به واسطه حساسيت و دقت مناسب اين تجهيزات برخي از جنبههاي گفتاري آسيب ديدگان شنوايي كه كمتر مورد توجه قرار گرفته بود، مورد بررسي و پژوهش قرار گرفت . يكي از اين ويژگيها گستره فركانسي گفتار در آسيب شنوايي است.
(هريس – 1998 ) ميزان دامنه يا گسترة فركانسي را در كودكان ، زنان و مردان معادل حداقل 1 اكتاو دانسته است. ارمندي (1384) نيز به يافته مشابهي در زنان و مردان جوان دست يافت.
با توجه به اين دانستهها و تجربههاي باليني، مطالعه پژوهش براي تعيين گستره فركانسي كودكان آسيب ديده شنوايي انجام شد و با دادههاي طبيعي موجود در مطالعات گذشته مورد مقايسه قرار گرفت.
آزمودنيهاي مورد مطالعه ازجامعه در دسترس ( مؤسسه حمايت از افراد با افت شنوايي) انتخاب شدند.
نمونهها 40 نفر (دختر و پسر) با ميانگين افت شنوايي 85 دسي بل و در محدودة سني 6 تا 15 سال بودهاند.
هريك از آزمودنيها قسمت اول يك شعر معروف كودكانه را از حفظ ميخواندند، نمونه گفتاري با كامپيوتر مجهز به برنامة DRS ضبط ميشد و سپس گستره فركانسي بر حسب هرتز و نت بدست ميآمد.
برخي يافتهها:
1- 75% كودكان آسيب ديده شنوايي دامنه فركانسي كمتر از 12 نيمه پرده يا 1 اكتاو داشتند.
2- در اغلب كودكان آسيب ديده شنوايي الگوهاي آهنگين نامناسبي داشتند.
3- 80% كودكان آسيب ديده شنوايي با بلندي كمتر از 50 دسي بل شعر را خواندند.
فرهاد ترابينژاد- علي قرباني- ريحانه محمدي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي
سازههاي واكههاي زبان فارسي در آسيب ديدگان شنوايي
آسيب ديدگي شنوايي به ويژه در كودكان، از عامل عمده شناخته شده در ايجاد اختلالات گفتار است كه مطالعه دربارة كم و كيف آن و كوشش براي رفع مشكلات مربوط به آن سابقه ديرينه دارد.
امروزه با توسعه تجهيزات آزمايشگاهي مطالعه اين پديده همچون ساير جنبههاي گفتار و زبان دقيقتر و اختصاصي تر شده است. صرفنظر از مشكلات و ناتوانيهاي زباني كودكان آسيب ديده شنوايي، گفتار آنها به دليل توليد ناصحيح همخوانها و واكهها اغلب نامفهوم و ناخوشايند است.
نامناسب بودن توليد واكهها در اين كودكان خود نشان دهنده شدت اختلال است كه در اغلب آنها مشاهده ميشود، ولي مطالعه دقيق و آزمايشگاهي بر توليد واكهها در اين كودكان صورت نگرفته است. بنا به نظر لاده فوگه (1973) كيفيت واكه به بسامد سازهاي آن بستگي دارد. بنابراين ميتوان حدس زد كه اين جنبه در آسيب ديده شنوايي مختل بوده باشد ولي از كم و كيف آن اطلاع چنداني در دست نيست.
آنجلوس كاپ (1948) راي لاورچ (1992) در مطالعات خود به اين نتيجه رسيدند كه از بسامد سازهاي ميتوان در تعيين مشخصههاي گفتار آسيب ديدگان شنوايي استفاده كرد. كارمو و استراند (1999) كاربرد اصلي اندازهگيري بسامد سازهاي را در توصيف خطاهاي واكهاي دانستهاند.
بنابراين دانستهها، مطالعه پژوهشي براي تعيين سازههاي اول (f1) و دوم (f2)در كودكان آسيب ديده شنوايي انجام شد و با دادههاي طبيعي موجود از مطالعات پژوهشي گذشته و مورد مقايسه قرار گرفت.
آزمودنيهاي مورد مطالعه از جامعه در دسترس (مؤسسه حمايت از كودكان با افت شنوايي) انتخاب شدند و نمونهها 30 نفر (18 پسر به 12 دختر) با ميانگين افت شنوايي 85 و در محدوده سني 7 تا 18 سال بودهاند. هريك از آزمودنيها هر كدام از شش واكه زبان فارسي را به مدت 2 ثانيه توليد كردند كه توسط كامپيوتر ضبط شد و سپس بخش مياني واكه توليد شده با نرمافزار DRS مورد تجزيه وتحليل قرار گرفت.
يافتهها:
1- اندازه فضاي واكه اي در كودكان آسيب ديده شنوايي نسبت به كودكان سالم كاهش يافته است.
2- در چارچوب كلي سازة واكهها، هريك واكه تمايل به مركز يا تمايل به واكهها دارد.
3- ميانگين سازه هاي اول و دوم در دوره سني مورد مطالعه از 7 تا 18 سال تفاوت معنيداري با يكديگر ندارد در حاليكه دادههاي پژوهشي گذشته (اميد محمدي 1384) نشان ميدهد كه اين مقوله در گروههاي سني مختلف افراد طبيعي تفاوت معنيداري دارد.
فرهاد ترابي نژاد – ريحانه محمدي*
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي – آزمايشگاه باليني گفتار و صوت
روند صوت درماني بيمار مبتلا به ندول سخت
(پوستر)
يكي از اختلالات صوتي كه در پي رفتارهاي غلط صوتي بروز ميكند. اختلال صوت ناشي از گره صوتي يا ندول ميباشد. گرههاي صوتي در بين خوانندگان، آموزگاران و در مجموع در كاربران حرفهاي صوت شايعتر است. همانطور كه ميدانيد عقيده بر اين است كه گرههاي صوتي كوچك و تازه با صوت درماني درمان ميشود. اما در اين گزارش خواهيد ديد كه يك بيمار مبتلا به گره صوتي سخت نيز درمان شد. اين بيمار از طرف پزشك ENTارجاع داده شده بود.
مشخصات بيمار:
مرد 44 ساله، متاهل و داراي فرزند، شغل او دبير رياضي و ورزش، شغل دوم معاون مالي و اداري يك شركت بزرگ، از نظر جسمي سالم.
بيمار مورد ارزيابي دقيق قرار گرفت و الكتروالارينگوگرافي و استربوسكپي حنجره نيز انجام شد. ضايعه در قدامي چين صوتي راست قرار داشت . برنامه درماني بيمار بصورت هفتهاي 3 جلسه شروع شد. روش هاي درماني شامل موارد زير بود:
استراحت صوتي نسبي، كاهش انقباضهاي عضلاني، آرامشسازي، ماساژ سطحي، ارائه پسنورد شنيداري و ديداري، اصلاح رفتارهاي صوتي و روشهاي ارتباطي، تمرين تنفسي و اصلاح روشهاي تغذيهاي، استفاده از داروهاي گياهي براي كاهش التهاب و ايجاد آرامش و استفاده از آنتي بيوتيك كه پزشك ENT تجويز نموده بود. درمان اين بيمار 2 ماه طول كشيد كه در طول مدت روند بهبودي با استربوسكپيهاي متعدد و آناليز گفتاري و صوتي متعدد تحت نظارت و بررسي بود. پاليش بيمار تا 6 ماه ادامه يافت.
نتايج:
1- دامنه فركانسي در توليد واكه از Hz 500 به Hz 10 كاهش يافت.
2- ميانگين فركانس پايه از HZ294 به Hz114 رسيد.
3- آشفتگي فركانس از 72% به 5/0% رسيد.
4- آشفتگي شدت از 54% به 10% رسيد.
5- الكترولارينگوگراف از حالت غير طبيعي به طبيعي تغيير يافت.
گزارش شامل فيلم ويدئويي استربوسكپي قبل و بعد از درمان و آناليز گفتاري و نمونه صدا قبل و بعد از درمان ميباشد.
ناهيد جليله وند – جمشيد پور قريب
دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسی روند رشد ضمیرها و برخی از تکواژهای دستوری در گفتار دو کودک فارسی زبان از 12 تا 36 ماهگی
مقدمه:
کودکان در دورة پیش از دبستان بسرعت زبان را فرا میگیرند. تخمین زده میشود که کودک بین سنین 5/1 تا 6 سالگی روزانه 5 کلمه به خزانه واژگان خود میافزاید. ضمیرها واژههایی هستند که کودکان تا سن 36 ماهگی بر کاربرد انواع آنها تسلط مییابند. ضمیرهای فاعلی قبل از ضمیرهای مفعولی فراگرفته میشوند.
بعد از اینها ضمائر ملکی و در حدود 5 سالگی ضمائر انعکاسی یادگرفته میشوند اما بعد از این هنوز باید ضمیرهای اشارهای جمع را یاد بگیرند.
ظهور تکواژهای دستوری ویژگی مرحله II رشد زبان (30 – 27 ماهگی) است. همچون مهارت در کاربرد ing (می) برای اکثر فعلها و صورت جمع با قاعده s (ها). (براون 1973).
در پاسخ به این سوال که کودکان فارسی زبان با چه روندی ضمائر را فرا میگیرند و در کاربرد تکواژهای دستوری مهارت می یابند، پژوهشی به صورت طولی انجام گرفت.
روشکار:
نمونه گفتار آزاد دو کودک فارسی زبان در هر ماه به مدت 2 ساعت از سن 12 تا 36 ماهگی در محیط مهد کودک به صورت ویدئوئی ضبط گردید. پس از ثبت نمونه گفتار به صورت واجنویسی کلی، اطلاعات تفکیک گردید.
یافتهها:
* قبل از 2 سالگی بیشترین ضمائر مورد استفاده "این"، "من" و "اون" بود.
* بعد از 2 سالگی ضمائر شخصی جمع بیان شد.
* قبل از 2 سالگی مخفف فعل ربط به عنوان اولین تکواژهای دستوری مورد کاربرد بود.
* حدود 2 سالگی تکواژهای صرف فعل "می" "ب" و" ن" و صورت جمع اسامی با تکواژ "ا" بیان شد.
* قبل از 36 ماهگی هر 12 صیغة ضمایر پیوسته (تکواژهای دستوری) بیان شدند.
نتیجه گیری:
هر دو کودک قبل از 36 ماهگی برای بیان اکثر ضمائر (شخصی – پیوسته – اشاره – مشترک) مهارت داشتند. ضمائر مفرد مقدم بر ضمائر جمع بود.
کلید واژه ها:
ضمیر ، تکواژهای دستوری
مريم خدايار
دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده توانبخشي
درمان ديسفاژي در نوزادان
مقدمه و بيان موضوع:
اختلال در بلغ يا ديسفاژي، اختلالي است كه پزشكان و آسيب شناسان گفتار و زبان با آن آشنا هستند، اين اختلال در كودكان مبتلا به آسيبهاي عصبي حركتي از جمله CPو در بزرگسالان متعاقب CVAنسبتاً شايع است و روشهاي درمان اين اختلال اغلب درباره آنها مطرح شده است.
آنچه كمتر مدنظر قرار گرفته است، شناسايي و درمان اين اختلال در نوزاداني است كه به طور مشخص و قابل مشاهده به آسيب عصبي عضلاني مبتلا نيستند و اغلب به دليل عدم بررسي اين جنبه و محروم ماندن از درمان، به مشكلات ديگري مبتلا ميشوند.
در اين مقاله تا حدودي به شيوع اين اختلال در كودكان ، و درمان آن در نوزادان پرداخته شده است.
روش پژوهش و نمونه مورد مطالعه:
در اين پژوهش تركيبي از روش گذشته نگر و توصيفي با روش مداخلهاي استفاده شده است. تاريخچه رشد و بيماريهاي هشتصد كودك مبتلا به اختلال توليد به منظور آشنايي نسبي با شيوع ديسفاژي در كودكان مورد مطالعه قرار گرفت و 30 نوزاد مبتلا به ديسفاژي در كودكان مورد مطالعه قرارگرفت . 30 نوزاد مبتلا به ديسفاژي تحت درمان قرار گرفتند.
مداخلة درماني با برنامة منظمي شامل تحريك حس عمقي و تغذيه نوزاد با مقدار فزاينده مايعات انجام شد. براي ثبت وضعيت نمونهها، پيش از درمان و پس از آن از آنها فيلمبرداري شده است.
نتايج:
حدود پنجاه درصد از هشتصد كودك مبتلا به اختلال توليد و حداقل به يكي از مشكلات مانند زردي، ديسترس تنفسي، آسپيريشن، ديسفاژي و يا تشنج مبتلا بودهاند.
دراغلب موارد، اجراي روش درمان بلع در نوزادان، پس ار سه روز موجب ايجاد آمادگي نوزاد در بلعيدن يك سيسي مايع ميشد.
- اغلب نوزادان تحت درمان پس از يك هفته به توانايي قابل قبول در بلع دست مييافتند.
- در كودكان نارس ، مدت مورد نياز براي درمان قدري طولانيتر بود و رعايت نكات بهداشتي از حساسيت بيشتري برخوردار بود.
بحث و نتيجهگيري:
بلع در نوزادان عملي فيزيولوژيك است كه خود بخود انجام ميشود و نياز به يادگيري ندارد، بنابراين اگر دستگاه تغذيه نوزاد، مشكل ساختماني و يا عصبي حركتي جدي نداشته باشد، اختلال بلع با كمترين دخالت درماني و باتحرك صحيح، به جريان طبيعي بلع هدايت خواهد شد. رفع مشكل بلع در نوزادي علاوه بر آن كه مشكلات تغذيه كودك را در آن هنگام مرتفع ميكند، احتمالاً نقش مؤثري در تكامل حسي دستگاه گفتار و پيشگيري از بروز اختلال گفتار در آينده خواهد داشت.
واژههاي كليدي:
ديسفاژي ، نوزاد، اختلالات گفتاري، درمان.
علي دهقان احمد آباد – دكتر حسن عشايري – محمد رحيم شاهبداغي
تهران- دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
بررسي رابط بين سرعت گفتار مادران كودكان لكنتي و ميزان شدت لكنت در كودكان 12-5 ساله
هدف :
هدف از اين پژوهش حاضر بررسي رابطه سرعت گفتار مادران كودكان لكنتي – به عنوان اولين الگو دهنده گفتار كودك- با ميزان شدت لكنت اين كودكان در دامنه سني 5 تا 12 سال ميباشد.
روش:
اين پژوهش از نوع زمينهاي بوده و جمعيت مورد مطالعه 35 جفت مادر- كودك لكنتي 5-12 ساله كه به شيوه نمونهگيري در دسترس ازكلينيكهاي گفتار درماني سطح شهر تهران انتخاب شدهبودند، انجام گرديد. 15 دقيقه از زمان تعامل كلامي كودك با مادر ضبط گرديد كه تمامي آن لغت به لغت پياده گرديد و با استفاده از شاخص رايلي، كودكان به سه طيف خفيف، متوسط و شديد طبقهبندي گرديدند.
يافتهها:
در بررسي مقايسهاي كه توسط آزمون ANOVA يكطرفه بين ميانگينها صورت پذيرفت مشخص گرديد رابطه معناداري بين ميانگينهاي سرعت گفتار مادر و شدت لكنت در كودكان لكنتي وجود داشت. همچنين بين ميانگين سرعت گفتاري مادران با ميانگين سرعت گفتاري كودكان نيز رابطه معناداري وجود داشت و نهايتاً اينكه يافتهها حاكي از وجود رابطه معناداري بين ميانگين سرعت گفتاري كودكان با شدت لكنت در آنها وجود داشت.
نتيجهگيري:
يافتههاي حاكي از وجود يك رابطه مستقيم با جهت مثبت مابين افزايش سرعت گفتاري مادران با شدت لكنت و سرعت گفتاري كودكان لكنتي دارد و از سويي ديگر، نتايج نشانگر وجود يك رابطه قوي و مثبت بين افزايش سرعت گفتاري كودكان با ميزان شدت لكنتشان ميباشد.
كليد واژهها:
سرعت گفتار مادران،كودكان مدرسهرو، شدت لكنت.
علي دهقان احمد آباد
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
بررسي و مقايسه تعاملات كلامي مابين مادر – كودك 7-12 ساله لكنتي و غيرلكنتي
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
لكنت اختلالي پيچيده است كه بر پيشرفت و دستاوردهاي شغلي، اجتماعي ، تحصيلي و عاطفي افراد لكنتي تاثير ميگذارد. محيط ارتباطي كه فرد مبتلا در آن زندگي ميكند ميتواند نقشي اساسي در شروع و تداوم لكنت ايفا نمايد و در اين محيط ارتباطي، نقش مادر به عنوان اولين الگوي گفتاري براي كودك بسيار حائز اهميت ميباشد. هدف از انجام اين پژوهش بررسي كيفيت و كميت تعاملات بين مادر و كودك لكنتي و مقايسه آن با افراد عادي و پيبردن به تفاوتهاي مابين اين دو دسته بود.
روش تحقيق:
اين پژوهش به صورت زمينهاي انجام شده و جامعه آماري شامل تمامي مراجعه كنندگان لكنتي به كلينيكهاي گفتار درماني شهرستان رباط كريم در دو ماه مهر و آبان سال 1384 بود كه از ميان اين افراد 20 كودك به همراه مادرانشان انتخاب گرديدند و نمونههاي گروه كنترل نيز از بين دانشآموزان ناحيه يك شهرستان رباط كريم كه با گروه مورد همارز شده بودند، انتخاب شدند.
اين پژوهش بر روي 40 جفت مادر و كودك انجام شد كه 20 جفت آن شامل مادر طبيعي و كودك لكنتي بودند كه از اين ميان 18 نفرشان پسر و 2 نفرديگر دختر بودند. كودكان مبتلا به لكنت داراي ميانگين سني 9:8 (دامنه 2:7-4:12) بودند و 20 جفت ديگر شامل مادر و كودك عادي بودند، كه به لحاظ جنسي و سني با گروه مورد منطبق شده بودند و متوسط سني آنها نيز 8:9(7:0-12:1) بود. كودكاني كه داراي مشكلات شنوايي، توليد،صوت ، زبان ، رواني و عاطفي، جسماني و يا رواني گفتار (در كودكان غير لكنتي) بودند از مطالعه حذف گرديدند. از هر گروه يك نمونه گفتاري به مدت 15 دقيقه ضبط گرديد كه 5 دقيقه اول شامل تعامل كلامي كودك با درمانگر و 10 دقيقه باقي، شامل تعامل كلامي مادر و كودك در هنگام كامل كردن يك پازل تصويري بود كه تمامي اين تعاملات توسط دستگاه ضبط صوت ضبط گرديده و در نهايت ثبت گرديد.
يافتههاي پژوهشي:
ميانگين امتيازات در تمامي اجزاء ارتباطي هم در گروه مادران كودكان لكنتي در مقايسه با گروه مادران كودكان عادي و هم در گروه كودكان لكنتي در مقايسه با همتايان عاديشان بجز در تعداد كل كلمات تفاوت معناداري با هم نداشتند، تنها تفاوت معنادار بين مادران كودكان لكنتي و غير لكنتي در تعداد كل كلمات بكار رفته بود (37/0P=)بدين معنا كه مادران داراي كودكان لكنتي از ميزان كلمات بيشتري نسبت به مادران كودكان عادي استفاده مينمودند و از سويي ديگر مابين ميزان كلمات استفاده شده توسط كودكان لكنتي و عادي نيز تفاوت معناداري وجود داشت (49%P=) بدين معنا كه كودكان لكنتي نسبت به كودكان عادي از ميزان بيشتري كلمه استفاده ميكنند.
نتيجهگيري:
نتايجي كه از اين پژوهش كسب گرديد نشان داد كه بين مادران كودكان لكنتي و عادي به لحاظ استفاده از اجزاء ارتباطي تفاوتي وجود ندارد و مادران كودكان لكنتي فارس زبان به لحاظ استفاده از اجزاء ارتباطي در قبال كودكانشان در مقايسه با همتايان طبيعيشان تفاوتي ندارند. و همچنين كودكان لكنتي نيز به لحاظ استفاده از اجزاء ارتباطي با ساير كودكان تفاوتي ندارند . تفاوت معنادار بين اين دو گروه ، هم درباره مادران و هم درباره كودكان، ميزان كل كلمات بود، به طوري كه ميزان بالاي كلمات بيان شده در واحد زمان توسط گروه مورد، نشانگر بالابودن سرعت گفتاري مادران كودكان لكنتي و فرزندان لكنتي شان در مقايسه با گروه شاهد ميباشد.
كليد واژهها:
لكنت ، سرعت گفتار مادران ، كودكان مدرسهرو
علي دهقان احمدآباد
تهران – دانشكده علوم توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
بررسي و مقايسه برخي از جنبههاي مهارت آگاهي واجشناختي ( در دو روش كل خواني و آوايي) دانشآموزان دختر پايه اول
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
آگاهي واجشناختي يكي از مهارتهاي فرا زباني است و به آگاهي فرد از صداهاي سازنده كلمه اطلاق ميگردد. اين توانايي يكي از پيش نيازهاي ضروري براي يادگيري و كسب مهارت در خواندن محسوب ميشود، و بسياري از محققان به وجود رابطهاي دو سويه بين اين مهارت و خواندن اشاره دارند در پژوهش حاضر، سطح آگاهي واجشناختي در دانش آموزان دختر طبيعي پايه اول شهرستانهاي اصفهان و شاهين شهر كه به دو شيوه مرسوم يادگيري خواندن در نظام آموزشي ايران – روش كل خواني و روش آوايي – تحت آموزش قرار گرفته بودند، تعيين گرديد.
مواد و روش تحقيق:
اين پژوهش مقطعي بوده و به شيوع توصيفي – تحليلي روي 106 نفر از دانش آموزان دختر مدارس ابتدايي شهرستانهاي اصفهان و شاهين شهر كه به صورت تصادفي انتخاب شده بودند، صورت پذيرفت. تعداد 51 نفر از اين دانشآموزان به شيوي آوايي و بقيه يعني 55 نفر ديگر به شيوه كل خواني آموزش ديده بودند. نحوه انتخاب آزمودنيها به اين صورت بود كه پس از حصول اطمينان از اينكه اين دانش آموزان مبتلا به اختلالات گويايي، مشكلات بينايي، اختلالات خواندن، اختلالات يادگيري و اعصاب مغزي نبودند، تحت آزمون آگاهي واجشناختي قرار ميگرفتند و پس از انجام آزمون، امتيازات كودكان ثبت ميگرديد. در نهايت تجزيه و تحليل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون t صورت پذيرفت.
يافتههاي پژوهشي:
ميانگين امتيازات در آزمون آگاهي واجشناختي در دو روش آوايي و كل خواني در كودكان دختر پايه اول به ترتيب عبارت بود از 98/51 و 46/57. تفاوت ميانگين اين دو گروه به لحاظ آماري معنادار ميباشد. (047/0 P=) .
همچنين از ميان خرده آزمونهاي آگاهي واجشناختي، امتياز ميانگين خرده آزمون حذف واج آغازين در دو روش خواندن – كل خواني و آوايي – به ترتيب شامل 84/4 و 33/3 بود كه حاكي از معنادار بودن تفاوت بين ميانگينها داشت (001/0 P=) . در بقيه خرده آزمونها تفاوت معناداري مشاهده نگرديد.
نتيجهگيري:
نتايجي كه در اين پژوهش كسب شد نشان داد، بين ميانگين امتياز كل آگاهي واجشناختي با روش خواندن ارتباط معناداري وجود دارد و همچنين از بين خرده آزمونهاي آگاهي واجشناختي بين امتياز حذف واج آغازين در دو روش كل خواني و آوايي تفاوت معناداري وجود دارد. به علت اهميت بالاي آگاهي واجشناختي به عنوان پيشبيني توانايي خواندن در سالهاي بعد، لزوم انجام تحقيقات بيشتر از اين دست بسيار احساس ميگردد.
كليد واژهها:
آگاهي واجشناختي، روش آوائي، روش كل خواني، دانش آموزان پايه اول.
هوشنگ دادگر – دكتر محمدرضا هاديان – زهرا سليماني
تهران
بررسي ارتباط بين وضعيت رفلكسهاي تغذيهاي و وضعيت توليد همخوانهاي زبان فارسي در كودكان فلج مغزي اسپاستيك 5-10 ساله
(پوستر)
مقدمه:
فلج مغزي اصطلاحي است كه براي توصيف اختلال حركتي بكار ميرود كه به دنبال آسيب غير پيشرونده مغزي بوجود ميآيد و به دليل آسيب به سيستم اعصاب مركزي با اختلالات گفتاري و اختلال در رفلكسهاي تغذيهاي روي توليد صداهاي گفتاري موثر ميباشد. هدف از انجام اين پژوهش بررسي ارتباط بين وضعيت رفلكسهاي تغذيهاي و وضعيت توليد در كودكان فلج مغزي اسپاستيك است.
روش مطالعه:
اين مطالعه به روش توصيفي – تحليلي و از نوع مقطعي بر روي 52 بيمار 5 تا 10 ساله فلج مغزي اسپاسيتك دختر و پسر مراكز و مدارس توانبخشي و كلينيكهاي خصوصي انجام شده است. گردآوري اطلاعات مربوط به وضعيت رفلكسهاي تغذيهاي از طريق مشاهده و معاينه مستقيم بيماران و ارزيابي توليد از طريق آزمون اطلاعات آوايي تصويري صورت گرفته است. تحليل آماري از طريق نرم افزار SPSS و آزمونهاي كايسكويل و دقيق فيش انجام شد.
نتايج:
وضعيت غير طبيعي رفلكسهاي جويدن و زبان نسبت به ساير رفلكسها فراواني بيشتري داشت و ارتباط بين وضعيت رفلكس لب با توليد صداهاي C/V/m/y/r/p/ و وضعيت رفلكس جويدن با توليد صداهاي /z/s/ و رفلكس گاز گرفتن با توليد صداهاي s/z/j/i/ معنيدار بوده و بين وضعيت رفلكس چرخشي و زبان با توليد صداها ارتباط معنيداري پيدا نشد.
با توجه به نتايج اين پژوهش در كل ميتوان استنباط كرد كه آنجه در توليد صداها تاثير ميگذارد احتمالاً وضعيت اندامهاي موثر در توليد آن صداها در حين عملكرد توليدي است و در كودكان فلج مغزي به دنبال عدم تكامل رفلكسهاي تغذيهاي وضعيت ناهنجار اغلب در حين تلاشهاي حركتي گفتار بروز ميكند كه ميتواند بر روي توليد تاثير بگذارد و به نظر ميرسد همراه بودن چند مورد از اين رفلكسها از نظر غير طبيعي بودن ، توليد كودكان فلج مغزي را بيشتر تحت تاثير قرار ميدهد.
واژههاي كليدي:
فلج مغزي ، رفلكسهاي تغذيهاي ، توليد
فاطمه درخشنده – نرگس ترك لاداني – رضوانه فرمهيني فراهاني
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان – دانشكده توانبخشي – گروه گفتار درماني
تعيين شيوع ديسفاژي دهاني – حلقي در بين كارمندان دانشگاه علوم پزشكي اصفهان
مقدمه:
شواهد زيادي وجود دارد كه نشان دهنده اختلال بلع در افراد سالمند مي باشد، حدود 7 تا 10 درصد از افراد مسن احتمالاً از نوعي اختلال در بلعيدن مانند ديسفاژي دهاني – حلقي رنج مي برند . اما در مورد شیوع دیسفاژی در بین جمعیت سالمندان در ایران آمار مشخصی وجود نداشت بنابراین این مطالعه به منظور ارزيابي شيوع ديسفاژي دهاني – حلقي در بين كارمندان سالمند دانشگاه علوم پزشكي اصفهان انجام شد .
روش تحقیق:
نوع مطالعه توصيفي – مقطعي بود. جهت تعيين وجود ديسفاژي دهاني – حلقي در ميان كارمندان سالمند 50 تا 70 ساله دانشگاه علوم پزشكي اصفهان تعداد 138 نفر (73 زن و 65 مرد) بصورت تصادفي انتخاب شدند و با استفاده از چك ليست 28 آيتمي ديسفاژي Northwestern مورد آزمايش قرار گرفتند چهار گروه از علائم ديسفاژي در مطالعه شناسايي شد:
1- آسپيراسيون 2- اختلال در مرحله دهاني 3- تاخير حلقي 4- اختلال در مرحله حلقي
براي تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده از SPSS استفاده شد .
یافته های پژوهشی :
درصد افراد داراي آسپيراسيون 44/1 درصد بود (شايع ترين متغير سابقه پنوموني با 8 درصد فراواني ) .
اختلال در مرحله دهاني 36/25 درصد (شايع ترين متغير باقي ماندن غذا در دهان بعد از بلع آزمايشي با 2/15 درصد فراواني)
تاخير حلقي با 72/0 درصد (شايع ترين متغير، ضعف عضلات صورت با 6/3 درصد فراوانی)
اختلال در مرحلهی حلقی با 31/12 درصد (شایع ترین متغیر، کاهش بالا رفتن حنجره حین بلع های آزمایشی با 1/5 درصد فراوانی)
نتیجه گیری :
اين مطالعه نشان مي دهد كه ديسفاژي دهاني – حلقي در سالمندان وجود دارد . اين نتايج با يافته هاي Kawashima و همكاران (2004) مطابقت دارد .
اين مطالعه مي تواند مبناي تحقيقات پايه در خصوص ارزيابي و درمان ديسفاژي در اين جمعيت باشد .
دكتر فيروزه رئيسي – معصومه سلماني – دكتر بهروز محمودي بختياري
تهران – دانشگاه علوم پزشكي تهران – بيمارستان روزبه
بررسي مقايسهاي برخي جنبههاي رواني كلام در افراد مبتلا به اسكيزوفرني با افراد سالم
(پوستر)
هدف:
هدف كلي پژوهش حاضر بررسي برخي جنبههاي مقولةرواني كلام بين دو گروه مبتلا به اسكيزوفريني و سالم به منظور آماده سازي و بكارگيري آزمونهاي گفتاري زباني دقيقتر و شناخت جنبههاي آسيب ديده زباني و گفتاري ميباشد.
روش:
در اين پژوهش تحليلي – مقطعي از نوع هم گروهي، با دو گروه 22 نفره افراد مبتلا به اسكيزوفرني و سالم (با تعداد 17 مرد و 5 زن) مصاحبهاي با استفاده از بخش گفتار خودبخودي آزمون زبان پريشي فارسي صورت گرفت.
در پاسخ به هر سؤال ويژگيهاي رواني كلام (مكث پر و خالي )، شروع كاذب، تكرارهاي نابجا و درصد تصحيح خودبخودي) بررسي،درصد گيري و مقايسه شد.
تجزيه و تحليل دادههاي به دست آمده با نرمافزار 5/11 SPSSو مقايسه با آزمون Independent و Kruskal wallis و Paired Sample testو ANOVA و T Testو Mann Whitney انجام شد.
يافتهها:
نتايج نشان داد كه دو گروه سالم و بيمار در ميانگين درصد مكث پر و خالي با هم تفاوتي ندارند. اما ميانگين درصد تكرار نابجا و تصحيحي خودبخودي به لحاظ آماري داراي تفاوت معنيدار است.
نتيجهگيري:
معنيدار نشدن تفاوت درصد مكث پر و خالي ميان گروه سالم و بيمار، در مقايسه با تفاوت معنيدار موجود ميان تكرار نابجا بين دو گروه، و مقايسه دستاوردهاي آن با نتايج ديگر پژوهشهاي موجود در اين پژوهش نشان داد كه نتايج چنين پژوهشهاي رواني گفتار در بيماران اسكيزوفرنيك ميتواند بسيار متفاوت و پراكنده باشد، و اين ريشه در متغيرهايي دارد كه براي انجام پژوهش آماري لحاظ ميشوند. گرايش عام در اين زمينه آن است كه معدل رواني گفتار و رواني گفتار توصيفي در گروه مبتلا به اسكيزوفرني پايين تر از افراد هنجار است، ولي برخي از يافتههاي اين پژوهش الزاماً آن را تاييد نميكنند.
معصومه سادات رياحي- دكتر محمد حسين برادران فر – ابوالفضل ملاصادقي – حسن اعتماديه
يزد - بيمارستان شهيد دكتر رهنمون – بخش گفتار درماني
بررسي اتيولوژي ديسفاژي در بيماران مراجعه كننده به مراكز درماني شهر
(پوستر)
مقدمه :
بلع يكي از مهمترين فرايندهاي گوارشي است كه طبيعتاً هر گونه اختلال در اين فرايند، مشكلاتي را در كيفيت زندگي فرد ايجاد ميكند از جمله مشكلات حائز اهميت و متاثر از اين فرايند اختلالات گفتاري است، به طوريكه تاثير متقابل اختلالات بلع و اختلالات گفتاري نكتهاي قابل بحث است. ديسفاژي به صورت احساسگير كردن غذا و انسداد راه عبور غذا و يا انسداد راه عبور غذا از دهان، حلق و مري تعريف ميشود. همراهي نشانههاي مربوط به بيماري حنجره و ديسفاژي، در اختلالات عصبي – عضلاني مختلف ديده ميشود. هدف از اجراي اين طرح بررسي علل شايع ديسفاژي در مراجعه كنندگان به مراكز درماني شهر يزد ميباشد.
مواد و روش پژوهش :
مطالعه توصيفي و تحليلي حاضر به صورت مقطعي از تيرماه 84 تا مرداد 85 بر روي 60 بيمار مبتلا به ديسفاژي ارجاع شده از مراكز درماني شهر يزد به بيمارستان شهيد دكتر رهنمون يزد انجام شد. محدوده سني افراد از 4 تا 60 سال انتخاب شدهاست. اطلاعات مربوط به بيماري از طريق معاينه بيمار و پرسشنامهاي كه توسط بيمار و پزشك معالج تكميل ميشد جمعآوري گرديد.
يافتهها :
در اين بررسي بر اساس نتايج آماري اوليه 7/58% موارد، از نوع ديسفاژي مكانيكي و 3/41% موارد از نوع ديسفاژي حركتي بود. در قسمت ديسفاژي حركتي، 20% ناشي از تومورها، 3% مربوط به غده تيروئيد بزرگ و بقيه مربوط به ساير علل بود. در قسمت ديسفاژي مكانيكي، 2% مربوط به فلج حلق، 10% مربوط به اسپاسم منتشره مري و اختلالات حركتي وابسته، 2% مربوط به حوادث مغزي عروقي (CVA) و 3% نيز مربوط به فلج زبان بوده و مابقي مربوط به ساير علل بودهاند. در مورد ديسفاژي با علت غده تيروئيد بزرگ مواردي از كمشنوايي حسي- عصبي مشاهده شد.
بحث و نتيجهگيري :
در بسياري از اختلالات عصبي عضلاني ديسفاژي همراه با اختلالات آواسازي و بيماري حنجره ميباشد. هنگاميكه خشونت صدا پيش از ديسفاژي روي ميدهد ضايعه اوليه معمولاً در حنجره قرار دارد در صورتيكه خشونت صدا پس از ديسفاژي ايجاد شود درگيري عصب حنجرهاي راجعه به علت گسترش كارسينوم مري مطرح خواهد شد. سرفه كردن هنگام خوردن غذا ممكن است نشانه آسپيراسيون باشد و بالا آوردن غذا از راه بيني نشانه كلاسيك ديسفاژي دهاني – حلقي ناشي از ناهماهنگي كام نرم است كه بيمار نميتواند نازوفارنكس را در هنگام بلع ببندد.
درمان ديسفاژي دهاني – حلقي شامل درمان اختلال زمينهاي در كنار گفتار درماني و بلع درماني است كه به بيماران روشهاي تقويت عملكرد بلع را آموزش ميدهد. با توجه به شيوع بالاي ديسفاژي و عدم آگاهي بيماران از اثر بخشي درمانهاي توانبخشي، ارجاع به موقع و همكاري متقابل متخصصين مربوطه با آسيبشناسان گفتار و زبان امري ضروري به نظر ميرسد.
عليآقا سعداللهي – فاطمه كسبي – زهرا افتخاري – جلال بختياري
سمنان – دانشگاه سمنان – دانشكده توانبخشي – گروه آموزشي گفتار درماني
بررسي ميانگين سرعت گفتار در دانش آموزان 10-9 ساله شهر سمنان
مقدمه:
يكي از مشخصات كيفي گفتار طبيعي، روان بودن يا دارا بودن سرعت مناسب است. در گفتار طبيعي مكثهاي طولاني و بيمورد و تكرارهاي نابجا ديده نميشود و توليد آواها در قالب كلمه هاي طبيعي به رواني صورت ميگيرد. بنابرين رواني گفتار را ميتوان برحسب سرعت گفتار تعيين كرد.بدليل پيامدهايي كه افزايش و كاهش سرعت گفتار در وضوع و قابليت فهم گفتار دارد و همچنين بدليل مشكلات ناشي از افزايش و كاهش گفتار مثل آپراكسيا،ديزارتريا، كلاترينگ و لكنت و همچنين بدليل نبودن ميانگين مشخص در اين گروه سني، لذا برآن شديم تحقيقي در زمينه تعيين ميانگين سرعت گفتار در دانشآموزان 10-9 ساله شهر سمنان انجام دهيم.
مواد و روشها:
در اين مطالعه توصيفي جامعه مورد مطالعه دانشآموزان مقطع سوم و چهارم ابتدائي بودند كه از ميان مدارس دخترانه و پسرانه شهر سمنان انتخاب شدند، 400 نفر از دانشآموزان پس از بررسي و كسب شرايط لازم به سه طريق زير سرعت گفتار در آنها مورد بررسي قرار گرفت.
1- گفتار توصيفي : سرعت گفتار توصيفي با استفاده از تصاوير سريال متناسب با كودكان سوم و چهارم ابتدايي محاسبه گرديد.
2- گفتار محاوره: از كودك در زمينه فعاليتهاي روزمره ، علايق و شرايط خانواده سؤال ميشد. كه در مجموع شامل سه دقيقه گفتار محاوره بود.
آنگاه با استفاده از فرمول سرعت گفتار ، سرعت گفتار در سه سطح مورد نظر محاسبه شد.در اين تحقيق از نرمافزار SPSS براي تجزيه تحليل دادهها استفاده شد و جهت محاسبه شاخصهاي مركزي و پراكندگي آزمونهاي كلموگراف، اسميرونوف و t-student در سطح معنيدار 5% انجام شد.
يافتهها:
ميانگين سرعت گفتار در گفتار آزاد، توصيفي و خواندن متن در دانشآموزان دختر 9 ساله بترتيب 65/98 ، 79/105 و 74/84 و در دانشآموزان پسر 9 ساله بترتيب 127، 88/127، 53/91 ميباشد. ميانگين سرعت گفتار در گفتار آزاد، توصيفي و خواندن متن در دانشآموزان دختر 10 ساله بترتيب 69/101، 17/110 و 67/102 و در دانشآموزان پسر 10 ساله بترتيب 53/104، 52/121، 50/105 ميباشد.
نتيجهگيري:
در اين تحقيق مشخص شد كه بين ميانگين سرعت گفتار در دانشآموزان پسر 9 و 10 ساله در گفتار توصيفي (22/0P=) تفاوت معنيداري وجود ندارد ولي در سطح خواندن متن اين تفاوت معنيدار ميباشد(P=0/000).همچنين بين ميانگين سرعت گفتار در دانشآموزان دختر 9 و 10 ساله در سطح گفتار آزاد (0/86)و گفتار توصيفي (P=0/071) تفاوت معنيداري وجود ندارد ولي در سطح خواندن اين تفاوت معني دار ميباشد.(333/0P=).
واژگان كليدي:
دانشآموزان، سرعت گفتار.
زهرا سليماني – شهره جلايي
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
بررسي خطاهاي خواهدن و هجي كردن دانشآموزان كلاس اول ابتدايي در دو مدرسه دخترانه و پسرانه منطقه 8 شهر تهران
مقدمه و اهداف :
هدف از اين پژوهش بررسي الگوي يادگيري خواندن و هجي كردن دانشآموزان پايه اول ابتدايي است. يافتن اين الگو ميتواند به برنامهريزي صحيحتر آموزشي و شناسايي كودكان با مشكلات يادگيري كمك نمايد. زيرا در صورتي كه دانشآموزي از اين الگو پيروي ننمايد ميتوان آن را به سرعت شناسايي و برنامههاي درماني مناسب را براي آن طراحي نمود.
روش تحقيق:
در طول سال تحصيلي 82/81 مجموعه رفتارهاي خواندن و هجي كردن دانشآموزان دو كلاس اول ابتدايي دخترانه و پسرانه جمعآوري گرديد. براي اين منظور از آذر ماه 1381 تا ارديبهشت ماه 1382 طور متوسط هر هفته نمونهي خواندن و هجي كردن دانشآموزان جمعآوري و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. دانشآموزان با مشكلات آموزشي و يادگيري در اين پژوهش شركت ننمودند و براي كاهش تاثير عوامل مزاحم سعي شد از دو معلم با سابقه تدريس يكسان استفاده شود.
يافتههاي پژوهش:
نتايج تجزيه و تحليل نشان داد مجموعه رفتارهاي خواندن را ميتوان در 9 دسته طبقهبندي نمود اين 9 دسته عبارتند از: كلخواني،كشش واكه، تقطيع كلمه، عدم توانايي در خواندن كلمه، سكوت قبل از كلمه، تقطيع كلمه، عدم توانايي در خواندن كلمه، سكوت قبل از كلمه، جانشيني كلمه بر اساس مقوله معنايي ، تكرار كلمه، بازخواني اصلاحي،حدس اشتباه براساس شكل كلمه، همچنين مجموعه رفتارهاي هجي كردن را نيز ميتوان در 9 دسته طبقهبندي نمود اين 9 دسته عبارتند از: خطا در نقطهگذاري، خطا در تعداد دندانه، خطا در انتخاب صحيح نويسه، خطا از نوع حذف، خطا از نوع اضافه كردن،خطا از نوع جابجايي،خطا از نوع جانشيني ، خطا در تكواژهها و خطا در دستخط. مجموعه رفتارهاي خواندن و هجي كردن را ميتوان براساس ويژگيهاي خط فارسي،دانش واج شناختي، دانش نحوي و معنايي و اطلاعات بينايي تقسيم نمود.
به گونهاي كه درخواندن مجموعه رفتارهاي بازخواني،تكرار عدم توانايي در خواندن كلمه و سكوت قبل از كلمه مربوط به ويژگيهاي خط فارسي و رفتارهاي كشش واكه، تقطيع هجايي، به طور مشخص در ارتباط با دانش واج شناختي و رفتار جانشيني كلمه براساس مقوله معنايي ناشي از دانش نحوي و معنايي و رفتار كل خواني در ارتباط با اطلاعات بينايي است.
در هجي كردن خطاهاي ناشي از اشكال در نقطه، دندانه، انتخاب نويسه مناسب و دستخط تحت تاثير ويژگيهاي خط فارسي، خطاهاي حذف و اضافه و جابجايي تحت تاثير دانش واج شناختي، اشكال در تكواژهاي تصريفي و جانشيني كلمات تحت تاثير دانش نحوي و معنا شناسي و اشكال در انتخاب صحيح نويسه تحت تاثير حافظه بينايي است.
همچنين نتايج اين پژوهش نشان داد در رفتارهاي مربوط به تحليل كلمه در خواندن بين دختران و پسران تفاوت وجود دارد نظير كشش واكه، تقطيع كلمه و وقوع اين رفتارها در دختران نسبت به پسران بيشتر است . در هجي كردن نيز رفتارهاي مربوط به تحليل كلمه و دقت در دختران بهتر از پسران است.
نتيجهگيري:
در حين يادگيري خواندن و هجي كردن اطلاعات بينايي در مورد زبان نوشتاري دانش واج شناختي ، نحوي و معنايي و ويژگيها خط زبان فارسي بر روي عملكرد دانشآموزان تاثير ميگذارد. ميانگين مجموعه رفتارهاي خواندن و هجي كردن نشان ميدهد بيشتر تاثير مربوط به دانش واج شناختي و اطلاعات بينايي در مورد زبان نوشتاري است.
مجيد سلطاني – طاهره سيما شيرازي – محمدرضا لوري زاده– نگين مرادي
اهواز – پرديس دانشگاه – بلوار گلستان – بيمارستان گلستان
بررسي ارتباط نقايص ادراك بينايي با نارساخواني رشدي
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
نارساخواني در دوران رشد يكي از بحث انگيزترين، ناشناختهترين و مبهمترين مسئله از مسائل خواندن ميباشد و منظور از آن نوعي ناتواني يادگيري است كه در آغاز به صورت مشكل در يادگيري خواندن و در ادامه از طريق هجي كردن غير طبيعي و سختي در تبديل لغات نوشتاري به گفتاري مشخص ميشود.
اين مشكل به خاطر هوش ناكافي يا به خاطر فقدان موقعيتهاي اجتماعي – فرهنگي يا عوامل هيجاني و نقايص مغزي شناخته شده، نميباشد. در اين پژوهش با استفاده از نظريات مرتبط در حوزه نقايص پردازشهاي بينايي رشدي، ادراك بينايي در كودكان نارساخوان مورد بررسي قرار گرفته است.
روش تحقيق :
اين پژوهش از نوع مقطعي و تحليلي است كه در آن وضعيت ادراك بينايي 35 كودك نارساخوان رشدي و 35 كودك عادي با استفاده از آزمون TVPS-R مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
يافتههاي پژوهش :
نتايج حاصل از اين پژوهش با استفاده از آزمون T مستقل نشان ميدهند كه بين توانايي ادارك بينايي كودكان نارساخوان رشدي و عادي تفاوت معناداري وجود ندارد (680/0 P-Value=).
نتيجهگيري :
يافتههاي اين بررسي همخوان با يافتههاي محققيني است كه معتقدند بين نارساخواني رشدي و نقايص ادراك بينايي ارتباطي وجود ندارد و چه بسا كودكان عادي هم نقص در برخي جنبههاي ادارك بينايي داشته باشند اما در عين حال نارساخوان هم نيستند و علايم آن را نشان نميدهند.
كليد واژهها :
نارساخواني رشدي، نقايص ادراك بينايي، اختلالات خواندن ويژه
مجيد سلطاني – طاهره سيما شيرازي – فاطمه طاهري – زهرا نيكفر- نگين مرادي
اهواز – پرديس – بيمارستان گلستان – روبروي ام ار اي – دانشكده توانبخشي – گروه گفتاردرماني
بررسی ساختار نحوی در گفتار توصیفی کودکان عادی و نارسا خوان
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
از آنجایی که کودکان نارسا خوان با مشکلات زبانی بویژه مشکلات دستور زبانی مواجه هستند، نمی توانند بر اساس ساختار نحوی کلمات را بدرستی در کنار هم قرار دهند و در نتیجه در درک یا استفاده از زبان در برقراری روابط اجتماعی ناتوان خواهند بود.
همچنین این نقص زبانی (نحو) یکی از علل مهم بروز مشکلات در خواندن و متعاقب آن مشکلات نوشتاری می باشد. دراین پژوهش، تعداد فعل، فاعل، صفت، قید، حرف اضافه، حرف ربط و تعداد جملات و میانگین طول جمله در کودکان عادی و نارساخوان مورد بررسی قرار گرفت.
روش تحقیق:
این مطالعه، توصیفی و مقطعی است که 20 دختر عادی و 10 نارسا خوان در پایه دوم ابتدایی مدارس دولتی دخترانه ناحیه 4 قم در سال 1382 مورد بررسی قرار گرفته اند. اطلاعات از طریق پرسشنامه و آزمون تشخیصی خواندن (شیرازی- نیلی پور 1381) جمع آوری شدند.
یافته های پژوهش:
با استفاده از شاخص های آمار توصیفی دربرنامه آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتیجه گیری:
کودکان عادی در گفتاری توصیفی خود نسبت به نارسا خوان ها از تعداد فعل و فاعل و صفت، قید، حرف اضافه و حرف ربط بیشتری استفاده می کنند. تعداد جملات کودکان عادی در گفتار توصیفی بیشتر از نارساخوان ها است. میانگین طول جمله در کودکان عادی بیشتر از نارساخوان هاست.
کلیدواژه ها:
نارساخوانی، نحو،کودکان
معصومه سلماني – دكتربهروز محمودي بختياري – دكترفيروزه رييسي – دكتر شهره جلايي
سمنان – مجتمع دانشگاه علوم پزشكي سمنان – دانشكده توانبخشي- گروه گفتار درماني
بررسي مقايسهاي برخي از ويژگيهاي گفتاري و زباني افراد مبتلا به اسكيزوفرني
مقدمه و اهداف :
بررسي ويژگيهاي گفتاري افراد مبتلا به اسكيزوفرني از مباحث مهم در حوزه گفتار درماني و زبانشناسي باليني است كه عليرغم سابقه پژوهشي نسبتاً زيادش در غرب، در ايران كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است.
هدف اين پژوهش معرفي ويژگيهاي غالب گفتاري افراد مبتلا به اسكيزوفرني در مقايسه با افراد سالم به منظور ايجاد زمينه بهتر براي استفاده در امور باليني ميباشد.
روش:
در اين بررسي «مورد – شاهدي» ، از دو گروه 22 نفره مبتلا به اسكيزوفرني (5 زن و 17 مرد) و سالم (5 زن و 17 مرد) با استفاده از بخش گفتار خودبخودي آزمون زبان پريشي فارسي نمونةگفتاري گرفته شد و دادهها در 5 حوزه زباني مورد تجزيه و تحليل زبانشناختي قرار گرفتند.
سپس دادهها با استفاده از نرم افزار SPSSتجزيه و تحليل شدند و مقايسه با آزمون Independent T Test و Mann Whitney انجام شد.
يافتهها:
تحليل دادههاي موجود نشان داد كه هيچگونه تبديل آوايي نامتعارف، و يا نقض فيلترهاي نحوي-معنايي در هيچ يك از دو گروه وجود ندارد. در گروه مبتلا درصد تكواژههاي دستوري كمتر و درصد تكواژه قاموسي بيشتر و داراي تفاوت معنيدار بودند. تعداد نئولوژيسم و درصد خطا در انسجام و پيوستگي كلام گروه مبتلا بيشتر و داراي تفاوت معنيدار بود.
كليد واژهها:
اسكيزوفرني، گفتار و زبان، تكواژه، انسجام و پيوستگي و نئولوژيسم.
دكتر شهناز سمسار زاده – دكتر امير حسين زاده – دكتر روزبه بياتي
اصفهان
بررسي توزيع فراواني و مشخصات اتيولوژيك اختلال تكلم در بيماران زير 15 سال مراجعه كننده به درمانگاه بيمارستان شريعتي در سال 1383 در شهر اصفهان
(پوستر)
مقدمه:
اختلال گفتاري (Speech Disorder) از اختلالات شايع در اطفال ميباشد و به عنوان مشكلي براي بيماران و پزشكان مطرح ميباشد. چون اثرات تخريب كنندهاي بر روي روند فعال زندگي اطفال دارد و شناخت و تشخيص به موقع آن ميتواند گامي در جهت كمك به بيماران باشد. اين مطالعه به منظور تعيين توزيع فراواني و مشخصات دموگرافيك و اتيولوژيك اختلال تكلم در اطفال زير 15 سال مراجعه كننده به بيمارستان دكتر شريعتي اصفهان (تابستان و پاييز سال 83) انجام گرفته است.
روش بررسي مواد و روشها:
اين مطالعه به صورت توصيفي و به شكل (Cross. Sectional)انجام گرفته است.
جمعيت مورد مطالعه 66 نفر بوده كه به وسيله پرسشنامههايي كه حاوي متغيرهاي نظير:
سن، جنس، تعداد اعضاي خانواده، ازدواج فاميلي والدين، وزن موقع تولد، فرزندم چندم خانواده بودن، ترم يا پرترم بودن، سن مادر هنگام حاملگي، نوع اختلال تكلم، وجود ناهنجاريهاي فيزيكي، اختلال در شنوايي، سرعت تكلم، سابقه وجود عفونت دوران نوزادي ، تشنج هيپوكسي نوزادي و سابقه فاميلي اختلال در گفتار بود مورد بررسي قرار گرفتند. در نهايت تجزيه و تحليل آماري براي دادههاي بدست آمده و با استفاده از نرمافزارهاي SPSS10 انجام گرفت.
نتايج:
از نظر سني اكثريت جمعيت مورد مطالعه ما در Range9-5 سال قرار داشتند كمسنترين بيمار مورد مطالعه 2 سال و بيشترين سن 15 ساله بود.
از نظر جنسي 78% جمعيت مورد مطالعه را پسران و 22% را دختران تشكيل ميدادند.
قسمت اعظم جمعيت مورد مطالعه (80%)از نظر وزن موقع تولد در Range 4000-2500 گرم قرار داشتند. 9%از جميعت مورد مطالعه مازير 2500 گرم وزن نداشتند كه اهميت و ارتباط Pretermبودن و اختلالات گفتاري را بيان ميكند. از نظر نوع اختـــلال تكلــم 40% از بيمـــاران مورد مطالعه دچار Phonological disorder بــودنــد، 33% از Stuttering رنـــج مــيبـــردنـــد و 27% نيــــز D.S.L (Delay Speech and language disorder) بودند.
قسمت اعظم جمعيت مورد مطالعه ما از نظر سرعت گفتاري در محدوده نرمال بودند. سابقه وجود تشنج در 10% از بيماران اين مطالعه به چشم ميخورد.
از ميان كل بيماران مورد مطالعه 1 نفر سابقه هايپوكسي موقع تولد داشت كه علاوه بر اختلال گفتاري از اختلال شنوايي نيز رنج ميبرد.
2% از جمعيت مورد مطالعه ما سابقه عفونت دوران جنيني (TORCH) داشتند. سابقه فاميلي اختلال گفتاري در مطالعه ما 51% بودند كه از اين ميان 80% مربوط به وجود اين سابقه در برادر بيمار بوده است از لحاظ ميزان تحصيلات 52% والدين بيماران مورد مطالعه تحصيلاتي در حد دوره راهنمايي و پايين تر از آن داشتند كه مؤيد نقش مهم آگاهي والدين ميباشد.
بحث:
با توجه به نتايج به دست آمده از اين مطالعه به نظر ميرسد عمده علت بروز اختلال تكلم در اطفال علل روانشناسي نظير محروميت عاطفي ميباشد. البته نميتوان از جايگاه علل ارگانيك به آساني گذر كرد. در نهايت با توجه به اهميت موضوع و اثرات چشمگير اجتماعي و اقتصادي اختلال تكلم لزوم تشخيص به موقع درمان احساس ميشود.
محمد صادق سيف پناهي – زهرا سليمان – تهمينه سلمليان
تهران – مركز توانبخشي عصبي ظفر
بررسي تاثير افت شنوايي بر مهارتهاي سريع حركتي دهاني، سرعت گفتار و قابليت فهم گفتار
هدف:
تأثير منفي افت شنوايي بر مهارتهاي حركتي سريع اندامهاي گفتاري،سرعت و قابليت فهم گفتار هريك به تنهايي در افراد كم شنوا به اثبات رسيده است. اما نحوه اين تاثيرگذاري در آستانههاي مختلف شنوايي و چگونگي وجود ارتباطات بين اين سه متغير گفتاري (بويژه وجود يا عدم وجود ارتباط بين آزمونهاي موجود براي بررسي سرعت اندامهاي گفتاري مانند ديا دوكوكينزيس دهاني و سرعت گفتار) هنوز زياد مشخص نشده است.
لذا هدف از آنجام اين پژوهش بررسي موارد ذكر شده فوق ميباشد.
روش بررسي:
اين مطالعه بر روي 46 بزرگسال مبتلا به افت شنوايي (عميق، شديد، متوسط، شديد) و 15 بزرگسال با شنوايي طبيعي انجام شده است آزمونهاي مورد استفاده شامل بخشي از آزمون ديا دوكوكينزيس دهاني فلچر ] كه با تحليلگر گفتاري دكتر اسپيچ (Dr. Speech) نمونههاي ضبط شده تحليل ميشود[ ، متن صد كلمهاي (براي سنجش سرعت گفتار بر حسب تعداد كلمات خوانده شده در دقيقه) و استفاده از روش شاخص رتبهاي براي تعيين رتبه قابليت فهم گفتاري آزمودنيها در خواندن متن بودند. سپس دادهها با نرمافزارSPSS مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت.
يافتهها:
الگوي كلي حاكي از آن بود كه با افزايش آستانه شنوايي، آزمودنيها مدت زمان بيشتري را صرف انجام تكاليف ديادوكوكينزيس دهاني كردند و از سرعت و قابليت فهم گفتار آنها نيز كاسته شد. كه البته در مورد سرعت گفتار و توانايي ديادوكوكينزيس دهاني بين خود گروههاي مبتلا با افت شنوايي فقط تفاوت بين گروه مبتلا به افت شنوايي عميق با دو گروه شديد و متوسط-شديد معنيدار بود.
در ضمن در گروه مبتلا به افت شنوايي بين سرعت گفتار و مدت زمان صرف شده براي تكرار تكاليف ديادوكوكينزيس دهاني ارتباط منفي و معنيداري وجود داشت. اما در گروه شنوايي طبيعي هيچگونه ارتباط معنيداري بين اين دو مشاهده نشد. كلاً بين ديادوكوكينزيس دهاني و قابليت فهم گفتار و همچنين سرعت گفتار و قابليت فهم گفتار نيز ارتباط معنيداري مشاهده شد.
نتيجهگيري:
با توجه به تاثير منفي افت شنوايي بر مهارتهاي سريع حركتي دهاني ، سرعت گفتار و قابليت فهم گفتار و وجود ارتباط بين اين سه متغير در مداخلات درماني بر روي افراد دچار افت شنوايي، شايد بتوان با اثرگذاري روي هريك از متغيرهاي فوق،تاثير مثبت بر روي ديگري گذاشت.
كليدواژهها:
افتشنوايي، زمانبندي حركتي گفتار، ديادوكوكينزيس دهاني، سرعت گفتاري، قابليت فهم گفتاري ، بزرگسالان.
امير شياني – كيانوش عبدي – بايزيد محمدي
تهران – اوين – دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
تعيين و مقايسه توانايي ادراك فضا شناختي دهاني در كودكان طبيعي 6 و 7 ساله شمال و جنوب تهران
(پوستر)
هدف:
پژوهش حاضربه شناسايي معيار تشخيص شكل از طريق دهاني در كودكان طبيعي 6 و 7 ساله شمال و جنوب شهر تهران و همچنين برآورد ميانگين مدت زمان تشخيص شكل ( سرعت پاسخدهي) از طريق حسهاي دهاني توسط اين كودكان پرداختهشد تا بتوان از آن در ارزيابي و درمان اختلالات حسهاي دهاني و اختلالات توليد گفتار در كودكان سنين مدرسه استفاده كرد.
مواد و روشها:
اين پژوهش بر روي 200 كودك 6 و 7 ساله طبيعي شمال و جنوب شهر تهران انجام شد كه بطور مساوي از دو گروه سني فوق و از دو گروه جنسي انتخاب شدند. هيچ يك از كودكان مبتلا به اختلالات فكي – دنداني، اختلالات آناتوميك اندامهاي گويايي، آپراكسي دهاني، مشكلات بينايي و اختلالات اعصاب مغزي نبودند.
آزمون مورد استفاده از پژوهش حاضر شامل 20 شي بود كه بصورت تصادفي داخل دهان افراد قرار داده ميشد تا كودك شكل آنرا از بين سه گزينه تصويري كه در مقابل داشت نشان دهد و سپس درستي و نادرستي پاسخها به همراه مدت زمان صرف شده از ارائه هر شي تا ارائه اولين پاسخ توسط فرد محاسبه شد.
يافتهها:
ميانگين امتيازات در آزمون حسي تشخيصي شكل در كودكان 6 ساله 34/17 و در كودكان 7 ساله 59/17 از 20 است . تفاوت ميانگين اين دو گروه سني معنيدار نيست (31/0 P=). همچنين ميانگين مدت زمان تشخيص شكل در 6 سالهها 67/2 ثانيه و در 7 سالهها 82/2 ثانيه است و تفاوت ميانگين اين دو گروه معنيدار نيست (11/0P=) . بنا به يافتهها كودكان شمال شهر با كودكان جنوب شهر تهران تنها از نظر سرعت پاسخدهي تفاوت دارند (000/0P=).
نتيجهگيري:
براساس اين پژوهش، ميان كودكان 6 ساله و 7 ساله، در توانايي درك فضا شناختي دهاني تفاوت قابل ملاحظهاي مشاهده نميشود. همچنين سرعت پاسخدهي در كودكان جنوب شهر سريعتر از كودكان شمال شهر ميباشد.
نظر به اهميت اين حس در توليد گفتار، هنجاريابي آن در سنين مختلف، با توجه عوامل و فاكتورهاي تاثيرگذار از قبيل سن، فرهنگ و غيره توصيه ميگردد.
كليد واژهها:
كودكان طبيعي – درك فضا شناختي دهاني – حسهاي دهاني – توليد گفتار
محمد رحيم شاهبداغي – افسانه عرشي – محمود عليپور
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
هنجاريابي حداكثر مدت زمان آواسازي در دانشآموزان مقطع راهنمايي شهر تهران
مقدمه:
انسان موجودي اجتماعي است كه نياز به برقراري ارتباط با ديگران دارد و از آنجايكه بهترين وسيله ارتباطي گفتار ميباشد، لذا برخورداري از گفتاري سالم براي برقراري ارتباطي مناسب ضروري است. بعلاوه براي اينكه فرد گفتاري سالم داشته باشد بايد مكانيزمهاي توليد، تشديد، تنفس و آواسازي از سلامت و كارايي كامل برخوردار باشند.
گفتار را ميتوان رفتاري به حساب آورد كه فقط در نوع انسان ديده ميشود، در صورتيكه هماهنگي بين سيستم تنفس و گفتار وجود نداشته باشد، توليد بهنجار امكانپذير نخواهد بود و نه تنها بر شنونده ممكن است اثري نگذارد بلكه ميتواند باعث انزجار وي شود. سيستم تنفس داراي دو شكل عملكرد است كه يكي تنفس نباتي و ديگري تنفس گفتاري است .
عوامل گوناگوني بر تنفس گفتاري تاثير دارند كه عبارتند از سن، جنس، جثه، وضعيت و موقعيت بدن درحين گفتار همچنين نوع تكليف آواسازي نيز بر فعاليت سيستم تنفسي مؤثر است.
حداكثر زمان آواسازي
[1] بيشترين زماني است كه يك شخص ميتواند يك صدا را با يك نفس به طور مداوم بكشد اين مقدار يك اندازهگيري از كنترل آواسازي و حمايت تنفسي است. مقدار حداكثر زمان آواسازي بستگي به متغيرهايي چون سن، جنس و همچنين ويژگيهاي فيزيكي سيستم تنفسي دارد. اين اندازهگيري بايستي با دقت استفاده شود.
جهت كسب اطمينان لازم است آزمايشات تكرار شوند و با استفاده از نتايج به دست آمده ميتوان تشخيص داد افراد نرمال داراي چه ميزان آواسازي هستند و همچنين افراد بيمار و افرادي كه در اين زمينه دچار اختلال ميباشند با استفاده از اين شاخص شناسايي شده و همچنين محدوده انتظارات حاصل از درمان مشخص ميگردد. MPT براي اندازهگيري تنفسي كنترل صداها به كار ميرود. اندازهگيري MPTيك اندازه گيري اكوستيكي ميباشد همچنين MPTبا كيفيت صوت نيز در ارتباط است.
در بيماراني كه كيفيت صدايشان بهتر است، MPT طولانيتر است و كاهش مدت زمان MPT به كاهش وضوح گفتار نيز مربوط ميباشد. با توجه به اينكه هيچ شاخصي براي مقايسه ميزان MpTدر افراد نرمال و داراي اختلالات گفتاري وجود ندارد و همچنين روند تغييرات افراديكه داراي اختلال گفتاري هستند را نميتوان در ارتباط با يك شاخص هنجار ارزيابي نمود لذا لازم بود جهت استاندارد كردن MpT (حداكثر مدت زمان آواسازي) اين تحقيق انجام شود.
اهداف:
هدف اصلي از انجام اين طرح تعيين حداكثر مدت زمان آواسازي (mpt)در دانشآموزان مقطع راهنمايي مدارس تهران ميباشد. هدف فرعي از انجام اين طرح تعيين تاثير سن بر ميزان حداكثر مدت زمان آواسازي در دانشآموزان 12 ، 13 ، 14 سال ميباشد. هدف كاربردي اين طرح تعيين شاخص جهت استفاده در كلينيكهاي گفتار درماني به منظور تعيين روند تغييرات افراديكه داراي اختلال گفتاري هستند و همچنين در دست داشتن شاخص براي روند درمان ميباشد.
روش تحقيق:
پس از انتخاب تصادفي هر دانشآموز و مطالعه پروندة بهداشتي فرد در صورت عدم وجود ممنوعيت ورود به جامعة مورد مطالعه، سن فرد با توجه به شناسنامه به صورت ، روز، ماه، سال يادداشت ميشود.
سپس آزمونگر آزمايش را براي فرد توضيح ميدهد كه بر روي صندلي به صورت مناسب بنشيند زيرا وضعيت بدن اگر به صورت خميده به سمت جلو و طرفين باشد باعث كاهش حجم تنفسي ميشود.
سپس روش اجراي طرح توسط آزمونگر به فرد نشان داده ميشود تا فرد آزمايش شونده كاملاً از نحوه آزمايش آگاه گردد.
فرد مورد آزمايش در ابتدا يك دم معمولي انجام ميدهد سپس واكة /a/ را با حداكثر توان خود تاحدي كه احساس انقباض در ناحيه گردن و حنجره نداشته باشد به صورت ممتد و كشيده توليد ميكند در تمام اين شرايط صداي دانشآموز ضبط ميشود و در مرحله بعد صداي فرد از طريق نرمافزار COOL EDIT مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد و مشخصات طيف نگاري صداي فرد مورد بررسي قرار ميگيرد تا اولاَ زمان آوا سازي مورد نظر اين تحقيق كه در واقع زماني است كه موج صداي فرد حالت طبيعي داشته باشد و ثانياً در صورتي كه صدا سازي همراه با انقباض اضافي در طيف صداي فرد مشاهده گردد از آن قسمت به بعد زمان حذف ميشود.
در نهايت زمان آوا سازي فرد با دقت صدم ثانيه يادداشت ميشود.
اين آزمايش براي سه بار متوالي انجام ميگردد و بيشترين مدت زمان ثبت شده به عنوان حداكثر مدت زمان آواسازي تأييد ميشود.
يافتههاي تحقيق و نتايج:
با توجه به اينكه اين تحقيق از اوايل سالجاري شروع به اجرا گرديده است نتايج مقدماتي كه از اين تحقيق به دست آمده مبين افزايش ميزان حداكثر مدت زمان آواسازي با افزايش سن ميباشد و البته نتايج كامل اين تحقيق تا قبل از كنگره به دست ميآيد كه در اين صورت ميتوان به شاخصهاي مناسب در ارتباط با M.P.T دسترسي داشت.
بيژن شفيعي- صادق افتخاري فرد
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان – دانشكده علوم توانبخشي
تعيين ميانگين نمره طرز تلقي نسبت به توانايي برقراري ارتباط گفتاري در افراد مبتلا به لكنت
مقدمه واهداف :
از آنجايي كه طرز تلقي و نگرش افراد در چگونگي برقراري ارتباط آنها مؤثر است و افراد لكنتي نيز به دليل بازخوردهاي منفي هنگام وقوع لكنت غالباً در اين زمينه دچار نقص هايي مي شوند ، لذا بررسي و تعيين ميزان طرز تلقي بر آغاز روشهاي درماني نيز تاثيرگذار بوده و چون تا به حال پژوهشي به صورت تخصصي در ايران در اين زمينه انجام نشده انجام اين پژوهش ضروري به نظر مي رسيد .
هدف از اجراي اين طرح تعيين ميزان نمره طرز تلقي در افراد لكنتي و مقايسه آن با افراد غير لكنتي است .
روش تحقيق :
ابتدا برگه ثبت نتايج آزمون مورد نظر( AAS ) به تعداد كافي تكثير شده و آماده گرديد . سپس جامعه نمونه از ميان بيماران مراجعه كننده به كلينيك هاي گفتار درماني دانشگاه و افراد غير لكنتي از بين دانشجويان خوابگاه متناسب با معيارهاي مورد نظر انتخاب شده و آزمون مورد نظر به آنها ارائه شد .
پس از انجام آزمون بررسي طرز تلقي به صورت انفرادي نتايج جمع آوري شد و براي ورود به برنامه SPSS و تجزيه و تحليل داده ها آماده گرديد . قبل از انجام آزمون توضيحات كافي به بيماران داده شده و توجيهات لازم براي آنها ارائه گرديد .
اطلاعات به دست آمده حاصل از اجراي آزمون، با آزمونهاي آماري t-test براي پارامترهاي مستقل و 2X مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است .
يافته هاي پژوهش :
1- ميانگين نمره طرز تلقي افراد لكنتي نسبت به برقراري ارتباط 6286/2 مي باشد .
2- ميانگين نمره طرز تلقي افراد غير لكنتي نسبت به برقراري ارتباط 4571/12 مي باشد .
3- نتايج حاصل از آزمون 2X كه در آن افراد به سه رتبه پايين ، متوسط و بالا تقسيم شده بودند نشان داد كه تعداد 39 نفر از 70 نفر در رتبه ي پايين جاي داشته كه 29 نفر آنها لكنتي بوده اند . همچنين 22 نفر از اين 70 نفر در رتبه متوسط جاي داشته كه 6 نفر لكنتي و 22 نفر غير لكنتي بوده اند . از اين تعداد 70نفر در رتبه بالا جاي داشته اند كه همه غير لكنتي بوده اند .
بحث ونتيجه گيري :
نتايج به دست آمده نشان داد كه ميانگين طرز تلقي افراد لكنتي نسبت به افراد غير لكنتي به طور معني داري پايين تر است . احتمالاً اين قضيه به اعتماد به نفس كمتر و خودباوري پايين تر در اين افراد بر مي گردد كه خود را در برخوردها ، تعاملهاي اجتماعي و ميان فردي نشان مي دهد .
بر اساس نظر دانشمندان علم روانشناسي براي ابراز وجود و برقراري ارتباطات رو در رو و متقابل ، داشتن حد بهينه اي از روحيه و اعتماد به نفس و خود باوري ضروري است .
افراد لكنتي به علت تجربيات نا خوشايند ارتباطي و واكنش نامناسب مخاطبان خود حين بروز لكنت ، نگرش و طرز تلقي مثبتي نسبت به ارتباط نداشته و از قرار گيري در موقعيت هاي ارتباط گفتاري اجتناب مي نمايند . در نتيجه در درمان افراد لكنتي ضروريست كه توجه و دقت بيشتري در تغيير نگرش و طرز تلقي صورت بگيرد .
كليد واژه :
لكنت ، طرز تلقي ، ارتباط
زينب شريفيان – يونس اميري شوكي – علي قرباني – محمدرضا كيهاني و محمد صادق جنابي
دانشگاه علوم پزشكي ايران –دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسی پایایی و روایی آزمون تصويري اسامي دركودكان طبيعي 4 تا 5 ساله فارسي زبان
مقدمه:
درك و بيان اسامي از مهمترین نشانه های رشد زبان در سال های اول زندگی است. براي بررسی این مهارت در موارد آسیب شناختی، آگاهی از روند رشد آن و در اختيار داشتن آزمونی مناسب مورد نیاز است. در حال حاضر، آزمونی پایا در زبان فارسي برای ارزیابی این توانایی موجود نیست. در این پژوهش پایایی آزمون تصویری اسامی (اميري شوكي 1371 و 1384) در كودكان 4 تا 5 ساله و توانایی درك و بيان اسامي در آنها مورد مطالعه قرار گرفته است.
روش پژوهش:
با استفاده از آزمون تصویری اسامی، توانايي درك و بيان اسامي در 90 كودك (در سه گروه 4، 5/4 و 5 ساله، شامل 50 دختر و 40 پسر و از هر گروه سنی 30 نفر) مورد مطالعه قرار گرفت. كودكان از مهد کودک های وابسته به مناطق 3 و 7 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند، فارسی زبان بودند در سلامت عمومی به سر می بردند، دو زبانه نبوده و از عینک و سمعک استفاده نمي كردند. در زیرآزمون بیان، کودک نام تصویر مورد نظر را بیان می کرد و در زیرآزمون درک، تصویر موردنظر را از میان 4 تصویر موجود در یک صفحه نشان می داد. داده ها و محاسبات آماري با استفاده از نرم افزار SPSS تجزيه و تحليل شد و بررسي پايايي آزمون با روش Split-half Reliability و آلفاي كرونباخ صورت گرفت.
یافته ها:
آلفای کل و شاخص دو نیمه گاتمن برای زیرآزمون درک اسامی بترتیب عبارتند از 455/0 و 357/0. آلفای کل و شاخص دو نیمه گاتمن برای زیرآزمون بیان اسامی بترتیب عبارتند از 85/0 و 86/0. میانگین امتیازات درک اسامی در کودکان 4، 5/4 و 5 ساله به ترتیب عبارت است از 83/73، 53/74 و 9/74. در کودکان 4 ساله بیشترین انحراف معیار (انحراف معیار = 32/1) و در کودکان 5 ساله کمترین انحراف معیار (انحراف معیار= 31/0) به دست آمد.
میانگین امتیازات بیان اسامی در کودکان4 ، 5/4 و 5 ساله به ترتیب عبارت است از: 8/26، 2/29، 95/29 در کودکان 4 ساله بیشترین انحراف معیار (انحراف معیار= 46/4) و در کودکان 5 ساله کمترین انحراف معیار (انحراف معیار=64/1) به دست آمد. ميانگين امتيازات درک و بيان اسامي در گروه هاي سنی مختلف به طور معنی داری متفاوت است (000/0p=). امتيازات درك و بیان اسامی با یکدیگر ارتباط مثبت و مستقیم دارند (000/0P= و54/. r=). ميانگين امتيازات پسران و دختران در درك و بیان اسامي با يكديگر تفاوت معناداری نداشته است.
نتیجه گیری:
در بررسی آماری پایایی آزمون، مشخص شد که زیرآزمونهای درک و بیان اسامی در آزموني كه داراي 75 تصوير است دارای پایایی split-half چندان مطلوبی نیست. بنابراین آزمون مورد استفاده در این پژوهش، از حالت یک آزمون کلی درآمد و به دو آزمون کاملا مستقل تبدیل شد.
آزمون تصویری درک اسامی دارای 75 تصویر است، در حالی که آزمون تصویری بیان اسامی با تغییر تعداد و ترکیب تصاویر مربوطه پایایی مطلوبی به دست آمد این آزمون دارای 31 تصویر است که در این حالت دارای بهترین پایایی split-half است. ولی زیر آزمون درک با همه این شرایط دارای پایایی مطلوب نبود. لازم است در مورد این زیرآزمون تصاویر مشکلتری مورد استفاده قرار گیرد.
با کمک آزمون تصویری اسامی میتوان کودکانی که ششماه با هم اختلاف سنی دارند (کودکان 4، 5/4 و 5 ساله) را بر حسب توانایی درک و بیان اسامی از یکدیگر متمایز کرد. زیرآزمون بیان در دوره سني 4 تا 5 ساله در فاصله هاي زماني 6 ماهه، رشد درك و بيان اسامي به نحو قابل ملاحظهاي چشمگير است، ولي دختران و پسران در اين ويژگي با يكديگر تفاوتي ندارند. روایی آزمون نیز بررسی شد و نتیجهای برابر 4/82 به دست آمد.
واژگان کلیدی:
درک، بیان، اسامی، کودکان طبیعی، پایایی، آزمون تصويري.
زهرا ضربي زاده – يونس اميري شوكي – علي قرباني – محمد رضا كيهاني – محمد صادق جنابي
دانشگاه علوم پزشكي ايران –دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسی پایایی آزمون تصویری اسامی در کودکان طبیعی 5/2 تا 5/3 سالۀ فارسی زبان
مقدمه:
توانایی درک و بیان اسامی از جمله مقولههای زبانی است که کودکان در سالهای اول زندگی به آن دست مییابند. دانستن چند و چون رشد این مهارت در کودکان و تهیه آزمون مناسبی برای اندازه گیری آن برای بررسی کودکان مشکوک به اختلالات گفتار و زبان ضروری بنظر میرسد.
در این پژوهش، این جنبه از زبان با استفاده از آزمون تصویری اسامی در کودکان 5/2 تا 5/3 ساله مورد مطالعه قرار گرفته است تا توانایی آنها در پاسخدهی به آزمون تعیین گردد. به علاوه، تعیین پایایی این آزمون از اهداف اصلی این طرح بوده است.
روش بررسی:
اين پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی انجام شده است. توانايي در ك و بيان اسامي در 90 نفر (43 دختر و 47 پسر) 5/2، 3 و 5/3 ساله فارسي زبان مورد بررسی قرار گرفته است. نمونهها از مهدکودکهای مناطق 3 و 7 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند.
بررسی درک و بیان اسامی با استفاده از آزمون تصویری اسامی انجام شده است که دارای دو زیر آزمون درک اسامی و بیان اسامی است. ابتدا زیر آزمون بيان اجرا شد و سپس زیرآزمون درك. پایایی آزمون با استفاده از روش Split-half Reliability بررسی و تعیین شد و علاوه بر آن، توانایی درک و بیان اسامی در آزمودنیها اندازه گیری شد.
یافته ها:
شاخص دو نيمۀ گاتمن
[2] و آلفاي كل براي آزمون تصویری اسامی به ترتيب 811/0 و 948/0 و برای زیرآزمون بیان به ترتیب822/0 و 925/0 است كه پايايي آنها را تاييد مي كند. زير آزمون درك با شاخص دو نيمۀ گاتمن و آلفاي كل 68/0 و 877/0 پايايي چندان مطلوبي ندارد.
نتايج نشان داد كه ميانگين امتيازات درك و بيان اسامي در گروه هاي 5/2، 3 و 5/3 ساله بترتيب افزايش مي يابد. به علاوه، امتيازات درك و بيان اسامي با يكديگر ارتباط مستقيم دارند. ميانگين امتيازات درك و بيان اسامی در پسران از دختران بیشتر است.
نتیجه گیری:
نتايج بدست آمده از اين پژوهش، اطلاعات مناسبی را برای بررسی اختلالات زباني كودكان به منظور تهیه آزمونهای اختصاصی فراهم کرده است. این ازمون در صورت اصلاح و پالایش ، ابزار کارآمدی برای تعیین توانایی درک و بیان اسامی در کودکان 5/2 تا 5/3 ساله خواهد بود.
بنابراین میتوان به کاربرد بالینی آن در آینده امیدوار بود. از کاربردهای ویژۀ این آزمون، تعیین تفاوت توانایی کودکان در دورههای شش ماهه است؛ به نحوی که این آزمون میتواند کودکان 5/2، 3 و 5/3 ساله را بر حسب توانایی درک و بیان اسامی از یکدیگر متمایز کند؛ اما به هر حال، تعیین تفاوت توانایی درک و بیان اسامی در انواع اختلالات گفتار و زبان از موضوعاتی است که نیازمند پژوهش و بررسی بیشتر است.
کلید واژه ها:
درک، بیان، اسامی، کودکان طبیعی، پایایی، آزمون تصویری.
حسين طالبي – سيد علي اكبر طاهايي - دكتر محمد اكبري – دكترمحمد كمالي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران - دانشكده علوم توانبخشي – گروه شنوايي شناسي
مقايسه توجه انتخابي شنيداري و توجه تقسيم شده شنيداري در بيماران مبتلا به سكته مغزي با افراد هنجار
هدف:
بيماريهاي عروقي مغز از جمله مهمترين و شايعترين بيماريهايي ميباشند كه بر سيستم شنيداري مركزي اثر ميگذارند. از مهمترين اختلالات شنوايي مركزي در بيماران مبتلا به سكته مغزي ، اختلالات توجه انتخابي شنيداري و توجه مستقيم شده شنيداري ميباشند كه تاثيرات سوء بسياري بر وضعيت ارتباطي آنها در جامعه ميگذارند. از اين رو، در پژوهش حاضر سعي گرديده است تا وضعيت توجه شنيداري (انتخابي و تقسيم شده) بيماران مبتلا به سكته مغزي 75-40 ساله كه هيچگونه شكايتي از شنوايي خود نداشتند، بررسي شده و با افراد هنجار مقايسه گردد.
روش پژوهش:
مطالعه مقطعي – تحليلي حاضر روي 15 فرد هنجار و 15 بيمار مبتلا به سكته مغزي با جنسيت مذكر و رده سني 75-40 سال انجام گرفت . بيماران مذكور در دو گروه : 6 بيمار با ضايعه در نيمكره چپ و 9 بيمار با ضايعه در نيمكره راست، قرار گرفتند. سپس به منظور بررسي توجه انتخابي شنيداري و توجه تقسيم شده شنيداري به ترتيب از آزمونهاي جملات رقابتي و اعاد دايكوتيك در نسخههاي اصلاح شده فارسي استفاده گرديد.
يافتهها:
ميانگين امتياز آزمون جملات رقابتي در هر دو گوش بيماران مبتلا به سكته مغزي با ميانگين امتياز اين آزمون در هر دو گوش افراد هنجار در برخي از موارد،اختلاف معناداري داشت (P-value:0/05).
ميانگين امتياز آزمون اعداد دايكوتيك در هر دو گوش بيماران مبتلا به سكته مغزي با ميانگين امتياز اين آزمون در هر دو گوش افراد هنجار در عمده موارد اختلاف معنا داري داشت (P-value:0/05).
نتيجهگيري:
براساس يافتههاي پژوهش، توجه انتخابي شنيداري جز در مواردي اندك و در مقابل توجه تقسيم شده شنيداري در عمده موارد تحت تاثير سكته مغزي قرار ميگيرند.
در بيماران مبتلا به سكته مغزي 75-40 ساله كه حداقل 2 ماه از روند توانبخشي فيزيوتراپي آنها سپري شده است و شواهدي از وجود زبان پريشي مشاهده نميگردد، اختلالاتي در روند پردازش شنيداري مركزي آشكار ميگردد. به عبارت ديگر، كم شنوايي مخفي اين دسته از بيماران در قالب اختلالات توجه شنيداري نمود مييابد.
كليد واژهها:
توجه انتخابي شنيداري ، توجه تقسيم شده شنيداري،سيستم شنيداري مركزي، پردازش شنيداري مركزي، ضايعه معزي عروقي (سكته مغزي).
انسيه عباسي
دانشگاه مكگيل كانادا
پردازش واژههاي هيجاني در نيمكره راست و چپ
واژههاي هيجاني گروهي از واژهها هستند كه حاوي اطلاعاتي در زمينه احوالات شخصي، عقايد ، طرز تلقي ، انگيزهها و ارزشها ورفتارها ميباشند. پژوهشهاي شناختي بر اين وضوع كه معناي هيجاني اين واژهها نقش مهمي در حافظه بازي ميكند. تاكيد دارند. اگر چه شواهد زيادي نشان ميدهند كه زبان را مختص نيمكره چپ نميباشد و هر دو نيمكره نقش مكملي در درك زبان بازي ميكند، مدارك اندكي در مورد نقش نيمكرهها در پردازش واژههاي هيجاني وجود دارد.
در حاليكه مدلهاي پردازش هيجاني «مانند مدل نيمكره راست كه پردازش هيجاني را مختص اين نيمكره ميداند و يا مدال والينس كه فرض مينمايد كه نيمكرهها در فرآيند پردازش هيجاني متفاوت عمل ميكنند و نيمكره چپ در پردازش هيجانات مثبت و نيمكره راست در پردازش احساسات منفي دخالت دارند» چها رچوبي را براي توضيح نتايج اجزاي غير كلامي ارتباط هيجاني فراهم ميآورند، اما امروزه احتمالاً به واسطه ماهيت كلامي واژههاي هيجاني ، پژوهشهاي سوبرتري در حوزه پردازش واژههاي هيجاني قادر نيست به طور جامع از يكي از اين دو مدل حمايت كنند.
بر طبق نتايج اخير پژوهش واژگان – معنايي – 2 نيمكره سيستمهاي پردازشي مجزاء و موازي را نشان ميدهد. هر كدام از راههاي زيادي تقريباً در تمام رفتارهاي كلامي دخالت كرده اما الزاماً به يك شيوه عمل نميكنند. شايد اين مطلب كه فرض مينمايد، هر فرد در هر نيمكره سيستم معنائي خاص خود را دارد بتواند توضيح دهد كه چرا مدلهاي هيجاني كه پردازش واژههاي هيجاني را به يكي از دو نيمكره نسبت ميدهند قادر به توضيح نتايج پژوهشها در حوزه پردازش كلامي هيجاني نميباشد.
پژوهش اخير در مورد حل اختلافات در مورد نتايج پژوهشهاي پردازش واژههاي هيجاني بحث خواهد نمود لازم است كه مدل ادراكي كه منعكس كننده تفاوتهاي دو نيمكره در پردازش كلامي هيجاني است در نظر گرفته شود.
مريم غلماني پور – طاهره سيما شيرازي – دكتر رضا نيلي پور – دكتر مسعود كريملو – مرضيه سليماني نژاد
تهران
بررسي و مقايسه رشد برخي ويژگيهاي نحوي در كودكان عادي 5/2-5/1 ساله فارسي زبان شهرتهران
(پوستر)
هدف:
نحو يكي از سطوح زبان و شامل قواعدي است كه واژههاي يك جمله براساس آن آرايش مييابد. از جمله موارد نحو ميتوان به ميانگين طول جمله، انواع جمله و كاركرد جمله و ... اشاره كرد. از آنجا كه نحو در زبانهاي مختلف، قواعد متفاوتي دارد،پژوهش حاضر با هدف بررسي و مقايسه برخي ويژگيهاي نحوي در ميان كودكان عادي 5/2-5/1 ساله فارسي زبان انجام شده است.
روش بررسي:
اين پژوهش مقطعي- توصيفي – تحليلي و بر روي كودك فارسي زبان 5/2-5/1 ساله كه به صورت تصادفي از مهدكودكهاي تحت نظارت بهزيستي انتخاب شدهاند اجرا شده است. پس از حصول اطمينان از وضعيت سني كودك و اينكه كودك مشكلات شينداري، حركتي – عاطفي – رواني، ساختارهاي دهاني و گفتار ندارد و تك زبانه فارسي زبان است، ضبط و ثبت گفتههاي كودك تا سقف 100 گفته به صورت خودبخودي و بدون هرگونه آزموني انجام ميشد. بعد از تجزيه و تحليل نمونههاي گفتاري، در نهايت تجزيه و تحليل آماري اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS صورت پذيرفت.
متغيرهاي مورد بررسي دراين پژوهش عبارت است از: انواع جمله (جمله اصلي، جمله فرعي) ، كاركرد جملات (امري، خبري، پرسشي، تعجبي) وميانگين طول گفته است. اين متغيرها در چهار گروه سني 21-18 ماه، 24-21 ماه، 27-24 ماه، 30-27 ماه مورد بررسي قرار گرفتند . تجزيه و تحليل اطلاعات با استفاده از آزمون آناليز واريانس يك طرفه و دوطرفه، مقايسه چندگانه ميانگين به روش بنفروني و ميانگين وانحراف معيار متغيرها در گروههاي سني انجام شد.
يافتهها:
ميانگين طول گفته از 6/1 درگروه سني اول به 7/2 در گروه سني چهارم ميرسد. در گروه سني اول ساختار جملات شامل فعل، فاعل، مفعول است و به تدريج به اين عناصر، مسند، فعل ربطي، مسنداليه، جزء فعلي ، متمم و قيد تا گروه چهارم اضافه ميشود. تعداد عناصر در گروه سني اول تك عنصري و دو عنصري است. گروه دوم و سوم جملات دو عنصري و سه عنصري و در گروه چهارم عناصر به چهار هم ميرسد. جملات تعجبي در هيچ گروه سني ديده نشد.
رشد جملات اصلي و خبري معنادار است،اما رشد جملات پرسشي، فقط بين گروه سني اول و چهارم، رشد معناداري داشت، در گروه سني 24-21 ماه به بعد، رشد معناداري در جملات فرعي ديده نشده است، ميانگين رشد جملات امري و ميانگين طول گفته به جز در گروه سني دوم و سوم در ساير گروهها معني دار است.
نتيجهگيري:
نتايج نشان دهنده رشد جملات اصلي و خبري به صورت معنادار است و در ساير متغيرها رشد كندتري ديده ميشود و جملات تعجبي نيز كه در اين گروه سني ظهور نكرده است، ولي از آنجا كه اين تحقيق روند ظهور اين ساختارهاي نحوي را از ابتدا در كودكان مورد بررسي قرار نداده است، نتايج مربوط به همين گروه سني خواهد شد و روند قطعي ظهور آنها، در تحقيقات ديگر به ويژه از نوع طولي و از ابتداي رشد گفتار ميسر خواهد بود. از سوي ديكر با استناد به ظهور عنصري در گفتار كودك نميتوان مطمئن بود كودك توانايي استفاده و تعميم آن را دارد و بررسي هر عنصر صرفي و نحوي به صورت دقيق نيازمند ارائه تكاليف ويژهاي به كودك است.
كليدواژهها:
نحو ، انواع جملات ، كاركرد جملات، ميانگين طول گفته، كودكان فارسي زبان
لعيا غلامي تهراني
دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
نارسا خواني در كودكان فارسي زبان
تعداد زيادي از كودكان كه در دوره دبستان و يا مقاطع بالاتر بعنوان فرد مبتلا به نارساخواني معرفي ميشوند در دوران قبل از دبستان از جلسات گفتار درماني استفاده كردهاند اما پس از اصلاح اشكالات گفتاري از برنامه درماني ترخيص شده اند. اختلال در خواندن و نوشتن غالباً براي كودكاني بوجود ميآيد كه مبتلا به «اختلالات واج شناختي» بودهاند. اختلال توليدي آنها كمتر ناشي از غير طبيعي بودن اعضاء گفتار و يا اشكالات عصبي عضلاني بوده است.
بيش از صد سال از مطالعات بينالمللي درباره علل و درمان نارسا خواني ميگذرد. در دهههاي اخير مطالعات گستردهاي در زبانهاي مختلف توسط محققان صورت پذيرفته تا در صورت يكسان بودن علائم و ماهيت نارساخواني در كليه زبانها و جوامع به يك ديدگاه واحد جهاني دست يابند.
از سوي ديگر مطالعات عصب شناختي بطور همزمان بالاتفاق به اين نتيجه رسيدهاند كه عملكرد مغزي افراد مبتلا به نارساخواني و افراد عادي يكسان نميباشد. نتايج مشابه در زبانهاي مختلف محققين را براين باور رسانده است كه ريشه اختلال در خواندن و نوشتن در عملكرد نامناسب مغز در اين افراد ميباشد و زبانهاي مختلف بنا بر ماهيت ساده يا پيچيده بودن آنها اثرات متفاوتي را بر علائم نارساخواني كودكان در آن زبان خاص به همراه دارد. اين پژوهش تفاوت كودكان نارساخوان فارسي زبان را با كودكان عادي در خرده آزمونهاي مختلف خواندن و نوشتن نشان ميدهد.
محمد حسين فلاح يخداني- حسن زارعي – كيانوش عبدي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده توانبخشي
تاثير شناخت درماني بر تغيير نگرش ارتباطي افراد با مشكل لكنت
امروزه مفاهيم شناختي از مسائل تاثير گذار در زندگي انسانها به شمار ميآيد. تفكرات و نگرشي كه افراد نسبت به مشكلات خود دارند بر كاركردهاي آنها از جمله ارتباط،تاثير ميگذارد.
بعضي از افرادي كه مشكل لكنت دارند در زمره كساني هستند كه تحريف هاي شناختي بر ارتباط آنها تاثير گذاشته است. از آنجا كه نگرش ارتباطي بر كيفيت ارتباط افراد تاثير دارد و افراد با مشكل مذكور بودند كه در كارگاه آموزش تكنيك هاي نوين در درمان لكنت شركت كردند.
پژوهشگران بااجراي آزمون نگرش ارتباطي CAT ]1[ به عنوان پيش تست، آن دسته از افرادي كه نمره زير متوسط آوردند را انتخاب كردند، در نتيجه 20 نفر به عنوان نمونه نهايي انتخاب شدند. سپس جلسات شناخت درماني (آموش تفكر تساوي گونه، آموزش مقابله با تحريفهاي شناختي ، مقابله با استنباطهاي دلبخواهي و ....) در قالب جلسات گروهي به مدت ده جلسه براي گروه نمونهبرگزار شد. در پايان جلسات و در پيگيري (14 روز بعد از جلسه پاياني) مجدداً آزمون نگرش ارتباطي به عمل آمد. تجزيه و تحليل دادههاي جمعآوري شده به وسيله آزمونUمان – ويتني [2] و نرم افزار SPSSصورت گرفت . نتايج پيش تست – پس تست مربوط به نگرش ارتباطي اختلاف معنيداري را نشان داد (01/0P<). پس مداخلات شناختي تاثير مثبتي بر نگرش ارتباطي افراد با مشكل لكنت و بالتبع كيفيت ارتباط آنها دارد.
واژههاي كليدي
لكنت، نگرش ارتباطي، شناخت درماني
مريم فهام – ناهيد جليلهوند – فرهاد ترابي نژاد
دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسي مشكلات صوتي در آموزگاران مقطع ابتدايي مناطق 3 و 4 آموز ش و پرورش شهر تهران
(پوستر)
يكي از مشاغلي كه شاغلين آن در معرض خطر بالاي ابتلا به مشكلات صوتي قرار دارد، آموزگاري ميباشد. استفاده بد و نامناسب از صوت در اين گروه بسامد بالايي دارد. معمولاً اين افراد در زمينه روشهاي بهداشت و مراقبت صوت آموزشهاي كافي دريافت نكردهاند، به همين علت، احتمال ميرود درصد شيوع اختلالات صوت در اين گروه بالا باشد. مشكلات صوت بر روي كيفيت زندگي افراد و نحوه انجام فعاليتهاي شغلي تاثيرگذار بوده و هزينههاي سنگين درمان را به فرد و جامعه تحميل ميكند . به گفته Verdolini & Ramige (2002)20% آموزگاران روزهاي كاري زيادي را به علت ابتلا به مشكلات صوتي از دست ميدهند اما Vilkman(2004) معتقد است تنها 1% آنها به دنبال درمان آن ميروند، زيرا بيشتر آنها نميدانند كه بايد به كجا مراجعه نمايند.
با اين فرضيه كه بسياري از آموزگاران از مشكل صوت خود بي خبر هستند از 397 آموزگار مناطق 3 و 4 آموزش و پرورش تهران نمونه صدا گرفتيم . آموزگاران متني را خوانده و صداي آنها را بوسيله كامپيوتر ضبط كرديم تا با استناد به قضاوت 3 گفتار درمانگر، طبيعي بودن و نبودن صوت آنها را مشخص نماييم. سپس پيرامون مشكل صوت و علائمي كه تا به حال در اين زمينه تجربه كردهاند از آنها مصاحبه صورت پذيرفت. برخي از نتايج حاصله به شرح زير است:
1- 27/53% آموزگاران مبتلا به اختلال صوت بودند
2- 35/19% آموزگاران از مشكل خود بي خبر بودند.
3- بيشترين شكايت صوتي از گرفتگي و سپس خستگي صوت بود.
4- تنها 4 نفر از اين گروه براي درمان به گفتار درماني مراجعه كرده بودند.
نجمه فيروزي – محمدرحيم شاهبداغي – زهرا عيدي مراد
اهواز
بررسي شيوع اختلال نارواني در بين دانشآموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي در 6 منطقه تهران در سال تحصيلي 85-84
مقدمه:
بشر براي رفع نيازهاي روزمره خود نيازمند برقراري ارتباط با ديگران از طريق گفتار ميباشد. اگر گفتار مناسب باشد و مطابق با هنجارها توليد شود تاثير بيشتري روي شنونده خواهد گذاشت. حال اگر گفتار و زبان بنا به دلايلي دچار اختلال گردد و به هنگام توليد هنجارها رعايت نشود در آن صورت متناسب با شدت وضعف اختلال بوجود آمده فرد در برقراي ارتباط مناسب با ديگران دچار مشكل خواهد شد و اين امر ميتواند تاثير قابل توجهي بر روي زندگي شخصي، اجتماعي و تحصيلي و سپس در زندگي شغلي فرد بگذارد. لكنت به عنوان پديدهاي عصبي – رواني – زباني در اين بين از اهميت به سزايي برخوردار است.
لكنت اختلالي است كه در آن رواني گفتار با تكرار سريع آواها (مانند ما- ما- ما)واكههاي ممتد (مانند كشيده گفتن آيا اي) و يا مكث هاي طولاني گسسته ميشود. گفتار كودك لكنتي اغلب غير قابل كنترل و تند است و معمولاً با انقباض عضلات همراه است و به سختي انجام ميگيرد، گاهي نيز صدا از نظر بلندي و زيرو بمي تغيير ميكند. اگر اشكالات فوق اكثراً به هنگام گفتار كودك مشاهده شود او را ميتوان لكنتي ناميد.
بررسي ميزان شيوع اختلالات علاوه بر تعيين شدت و گستردگي اختلال در جامعه ميتواند در تعيين نقش علل و عوامل موثر بر بروز اختلال كمك كننده باشد كه متخصصين از اين اطلاعات در مراحل مختلف تشخيص، ارزيابي و درمان و مشاوره استفاده ميكنند. در كنار تحقيقات شيوع ميتوان ابعاد ناشناخته اختلالات را شناسايي كرده و تدابير لازم را براي انجام اقدامات پيشگيرانه و طرحريزي برنامههاي آموزشي و درماني مناسب اتخاذ كرد.
هدف ما در اين پژوهش بررسي ميزان شيوع اختلال نارواني در كودكان دبستاني شهر تهران به منظور اتخاذ تدابير آموزشي و درماني در سطح شهر ، سنجش ميزان آگاهي معلمان و مسئولين مدارس ابتدائي از اين اختلال (نارواني)و علائم و نشانههاي آن به منظور تنظيم برنامههاي آموزشي و .... بوده است.
همچنين به بيان توزيع فراواني كودكان لكنتي بر حسب جنس، تاريخ تولد،پايه تحصيلي، منطقه آموزشي، تحصيلات پدر و مارد، شغل والدين ، تعداد فرزندان خانواده، رتبه تولد، برتري طرفي، سابقه مردودي، سابقه وجود لكنت در خانواده، برحسب انواع نارواني و وجود رفتارهاي حركتي همراه پرداخته شده است.
روش پژوهش:
جامعه مورد مطالعه در اين پژوهش 3060 دانشآموز دختر و پسر مقطع ابتدائي (پايه اول تا پنجم) شهر تهران در سال تحصيلي 85-84 بودند كه به طور تصادفي از بين 60 مدرسهي واقع در مناطق 1، 2، 8، 12، 15، 19 انتخاب گرديده، بطوريكه از هر منطقه 10 مدرسه بطور تصادفي انتخاب كه شامل 5 مدرسهي دخترانه و 5 مدرسهي پسرانه بود.
در هر مدرسه از هر پايه تعداد دانشآموزان مساوي تحت بررسي قرار گرفتند كه در نهايت در هر پايه تحصيلي تعداد 612 نفر( 306 دختر و 306 پسر) و در هر منطقه 510 نفر (255 دختر و 255 پسر) بررسي گرديد. مجموع تعداد دانشآموزان دختر و پسر شركت كننده در اين تحقيق بطور مساوي و هر كدام 1530 نفر بودند و در نهايت 3060 نفر دانشآموز در 5 پايه تحصيلي مورد مطالعه قرار گرفتند.
مطالعه حاضر از نوع توصيفي ميباشد و به بررسي شيوع اختلال لكنت در جامعهي مورد مطالعه ميپردازد.
ابزار مورد مطالعه در اين پژوهش شامل:
1- پرسشنامه حاوي مشخصات فردي و خانوادگي و تحصيلي
2- متنهاي متناسب با هر پايه تحصيلي براي دانشآموزان كه از كتاب درسي همان پايه انتخاب گرديده .
3- سوالات درك مطلب از هر متن
4- تصاوير سريال
5- فرم مربوط به اختلال لكنت
6- ضبط صوت
روش تجزيه و تحليل دادهها در اين پژوهش نرمافزار SPSSتحت Windows ميباشد.
نتايج پژوهش:
- ميزان شيوع اختلال لكنت در كل جمعيت مورد مطالعه 81% بود كه از اين بين 92 درصد پسران و 8 درصد دختران را شامل ميشدند. همانطوريكه ملاحظه مينمائيد ميزان شيوع اختلال كلنت در پسران بيشتر بود.
- كمترين ميزان شيوع اختلال در بين دانشآموزان مناطق 15 و 19 و بيشترين ميزان شيوع در منطقه ي 8 ديده شد.
- از ميان 25 كودك لكنتي 9 نفر سابقه ي وجود لكنت در خانوادهشان داشتند(36درصد).
- بيشترين تعداد كودكان لكنتي در خانوادههاي 2 فرزندي بودند.(52 درصد).
- بيشترين تعداد كودكان لكنتي در فرزندان اول خانواده (52درصد) وجود داشت كه با افزايش رتبهي تولد فرد لكنتي ميزان وقوع لكنت كاهش ميبافت.
- با افزايش تحصيلات پدر و مادر ميزان لكنت تقريباً كمتر ميگرديد.
- بيشترين نوع نارواني مشاهده شده تكرار (81 درصد) و كمترين نوع نارواني كلمات شكسته شده (4 درصد )بود.
با توجه به هدف اصلي مطالعه كه بررسي شيوع اختلالات گفتاري در بين مدارس ابتدائي بود به اين نتيجه رسيديم كه كمترين ميزان اختلال گفتاري از نوع لكنت بود (8/0 درصد كودكان مورد مطالعهي اين تحقيق لكنتي بودند).
زهراسادات قريشي- دكتر رضا نيليپور – دكتر سهراب شهزادي- فريبا يادگاري
تهران – دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
بررسي نقش زباني تالاموس چپ و راست در بيماران پاركينسوني
مقدمه و اهداف:
تحريك عمقي هسته VL تالاموس به عنوان روش درماني موفقي براي بعضي اختلالات حركتي بيماران پاركينسون مقاوم به دارو گزارش شده است. اين امر مشاركت مدارهاي قشري – زير قشري در كنترل حركت را تاييد ميكند. در خصوص مشاركت اين مدارها در كاركردهاي شناختي و بويژه زبان تحقيقات كمي انجام شده است و در زمينه تاثير تحريك عمقي هسته VLتالاموس در پردازشهاي زبان اختلاف نظر وجود دارد. هدف از اين پژوهش تعيين ميزان اثر تحريك عمقي تالاموس چپ و راست، بر سوبرتري گوش، پردازشهاي زباني و حافظه ميباشد.
روش تحقيق:
تحقيق حاضر از نوع چند مورد پژوهي است كه طي آن سوبرتري گوش، پردازش زباني و حافظه شش بيمار پاركينسوني مقاوم به دارو پس از عمل جراحي تحريك عمقي هسته VLتالاموس (دو بيمار تالاموس راست، دو بيمار تالاموس چپ و دو بيمار دو طرفه) در دو وضعيت دستگاه خاموش (عدم تحريك ) و روشن (تحريك)، با حداقل فاصله زماني چهل روز بين آزمونها مورد بررسي و مقايسه قرار گرفت .
در بيماراني كه تالاموس چپ يا راست آنها جراحي شده بود، ارزيابي در دو مرحله انجام شد ولي در بيماران دو طرفه، آزمونها با رعايت فاصله زماني در سه مرحله بدون تحريك، با تحريك تالاموس راست و با تحريك تالاموس چپ صورت گرفت. بيماران اين پژوهش در دو گروه تالاموس چپ و راست مورد مقايسه قرار گرفتند.
ابزار تحقيق و روش جمعآوري دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات فردي و تاريخچه بيماري، آزمون حافظه و كسلر، زير آزمون درك دستوري و جمله سازي از آزمون زبان پريشي دوزبانه، آزمون رواني كلامي و آزمون تعريف واژگان چند معني و آزمون شنيدن دو گوشي بود در بررسي نتايج ميانگينها مقايسه شد.
يافته ها:
با اساس نتايج آزمونها، نمره درك دستوري و شاخصبرتري گوش راست، در هر دو گروه در حالت تحريك در مقايسه با عدم تحريك افزايش و نمره رواني كلامي و جملهسازي كاهش نشان داد، نمره حافظه و كسلر و تعريف واژگان چند معني درگروه تالاموس چپ افزايش و در گروه تالاموس راست كاهش يافت.
بحث و نتيجهگيري:
با توجه به يافتههاي اين پژوهش به نظر ميرسد، تحريك عمقي تالاموس در درك دستوري و سوبرتري گوش اختلالي ايجاد نكرده است،بلكه يافتهها حاكي از بهبود آنها ميباشد، در رواني كلامي و ساخت جمله كه از مهارتهاي زباني پيشرفته است، در هر دو گروه منجر به كاهش نمره شده است كه از نظريهي مشاركت ساختارهاي زير قشري در پردازشهاي زباني حمايت ميكند و از طرف ديگر مغاير با تحقيقاتي است كه اين تغييرات را فقط در اثر تحريك تالاموس چپ ديدهاند.
تاثير تحريك عمقي تالاموس در حافظه و تعريف واژگان چند معني كه منجر به افزايش نمره در گروه تالاموس چپ و كاهش در گروه تالاموس راست شده است، ميتواند تأييدي بر سوبرتري برخي از كاركردهاي شناختي و زباني در سطح تلاموس باشد.
كليد واژهها:
تالاموس، پردازش زبان، حافظه ، رواني كلامي ، شنيدن دوگوشي، برتري گوش راست، سوبرتري گوش، تحريك عمقي مغز.
هدي قنبري – زهره آراني كاشاني – كريمي- رحيمي – اميري شوکي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي
بررسي مقايسهاي سرعت خواندن و توضيح متن در افراد طبيعي و لكنتي 25-20 ساله شهر تهران
(پوستر)
ضرورت و اهميت موضوع:
سرعت خواندن و توضيح متن مسئلهاي است كه جنبههاي مختلف آن مورد توجه متخصصان گفتار و زبان بوده و آسيب شناسي، ارزيابي، تشخيص جنبههاي آسيب ديده و نيز درمان آن را در افراد ناروان، نارساخوان، افراد لكنتي و ..... مورد توجه و بررسي قرار دادهاند.
با مرور پژوهشهاي مرتبط موجود معلوم گرديد اطلاعات جامعي در مورد ميانگين سرعت خواندن و توضيح متن درافراد بزرگسال وجود ندارد كه بتوان براساس آن با تكيه بر معياري دقيق به مسائل موجود در آسيب شناسي، ارزيابي، تشخيص و درمان سرعت خواندن و توضيح متن در افراد ناروان ، نارساخوان، افراد لكنتي و .... پرداخت.
گردآوري اطلاعات و بررسي دادهها:
آزمون در دو سطح خواندن و توضيح متن انجام شد. متن مربوط به خواندن در سطح ساده و سخت ( انتخاب براساس T. PILOT) به افراد مورد آزمون ارائه شد. نمونههاي گفتاري جمعآوري شده در دو سطح خواندن و توضيح متن به روي نوار ضبط صوت، ضبط و به دقت چندين بار از روي نوار پياده شد كه در آخرين مرحله با كمك نرمافزارهاي آماري سرعت برونده گفتاري در دو سطح خواندن و توضيح متن، در 1)افراد مذكر و مونث،2) برحسب هجا و كلمه 3) در افراد طبيعي و داراي لكنت مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند.
جامعه مورد مطالعه و روش انتخاب نمونه:
نمونهگيري گروه عادي به صورت: انتخاب تصادفي 23 نفر، 25-20 ساله كه نيمي از آنها دختر و بقيه پسر، تحصيلات ديپلم تا ليسانس انجام گرفت و گروه لكنتي نيز باهمين مشخصات: تعداد 1- نفر از مراجعين به درمانگاههاي گفتار درماني (نمونه در دسترس)بودند.
نتايج آماري:
سرعت گفتار در هر دو موقعیت خواندن و توضیح متن در گروه غیرلکنتی بیشتر بوده است که با توجه به ناروان بودن گفتار، قابل توجيه است. سرعت گفتار هر دو گروه در موقعیت خواندن متن بیشتر بوده است.
ليلا قليچي – يونس اميري شوكي
تهران – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
اثر بافت آوايي كلمات داراي همخوانهاي /b/,/n/,/m/ و /d/ بر اندازةخيشومي شدگي صوت
(پوستر)
مقدمه:
ارزيابي اندازه خيشوميشدگي يكي از پارامترهاي مهم ارزيابي آزمايشگاهي صوت در افراد مشكوك به اختلال در تشديد صوت است. عوامل مختلفي بر تغييرات اندازة خيشوميشدگي صوت مؤثرند، كه يكي از مهمترين آنها بافت آوايي كلمات و جملات است. بافت آوايي ميتواند شامل همخوانها و واكههاي مختلف باشد كه باعث تغييرات مختلف براندازه خيشوميشدگي صوت شود. در اين پژوهش، به بررسي اثر بافت آوايي كلمات تكهجايي براين پارامتر در افراد طبيعي فارسي زبان پرداختهايم.
روشكار:
در اين پژوهش ، كه به روش توصيفي – تحليلي و به صورت مقطعي انجام شد، اندازه خيشوميشدگي صوت در 7 مرد و 7 زن 18 تا 27 ساله مورد بررسي قرار گرفت . آزمودنيها از بين دانشجويان دانشكدةعلوم توانبخشي انتخاب شدند و از نظر شنوايي، توليد، رواني، و تشديد صوت مشكلي نداشتند و در روز ارزيابي به سرماخوردگي يا بيماري ديگري كه صداي افراد را تحت تاثير قرار ميداد مبتلا نبودند. هر آزمودني ، 22 كلمه با بافت cvc داراي همخوانهاي /b/,/n/,/m/ و /d/و واكه مياني بافتها، واكه /o/ ( با كمترين ميانگين اندازه خيشوميشدگي در زبان فارسي) و واكه /i/ ( با بيشترين ميانگين اندازه خيشوميشدگي درزبان فارسي) بود را ميخواند و اندازةخيشوميشدگي اين موارد توسط دستگاه «نيزال ويو» محاسبه ميشد، سپس اعداد بدست آمده، با آزمونهاي آماري مربوطه بررسي شد.
نتايج:
1- نتايج نشان داد در شرايطي كه همخوان خيشومي وجود ندارد ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمهاي كه داراي صداي /b/ است بيشتر است، ولي تفاوت ميان آنها معنيدار نيست.
2- نتايج نشان داد در شرايطي كه همخوان خيشومي وجود دارد ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمهاي كه داراي صداي /b/ است كمتر است ولي تفاوت ميان آنها معنيدار نيست. نكته جالب اينكه به نظر ميرسد رفتار اين دو همخوان در حضور و يا عدم حضور همخوان خيشومي متفاوت است.
3- در مورد كليه جفتهاي كمينه مورد نظر در اين پژوهش، كلمات با واكه /i/ بودند در مقايسه با جفتهاي كمينة با واكه /o/ داراي اندازه خيشوميشدگي بيشتري هستند كه در تمامي موارد تفاوت موجود معنيدار است (05/0P<).
4- نتايج نشان داد در شرايطي كه دو همخوان خيشومي در جايگاه آغازين در تقابل با يكديگر قرار گرفتهاند ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمهاي كه داراي صداي/m/ است كمتر است و تنها مورد استثنا در مورد جفت /nim-mim/ است. تفاوت بين ميانگين اندازه خيشوميشدگي جفتهاي /min/-/nin/,/mom/-/nom/ معني دار است ولي در بقيه جفتها معنيدار نيست. در هر دوجفت كمينة با تقابل در جايگاه پاياني، ميانگين اندازه خيشوميشدگي در جفتهاي كمينه داراي بينظميهايي است كه در عين حال ميتوان آن را نوعي نظم دانست كه اندازه خيشوميشدگي كلمهاي كه داراي صداي /m/در حضور واكه /i/ كمتر است و اما در حضور واكه /o/ شرايط ناپايدار است و اگر كلمه با يك صداي /n/ يا /m/ شروع شود و به همان صدا ختم شود اندازه خيشوميشدگي كمتري دارا است ، اما تفاوت بين آنها فقط در يك مورد، يعني در مورد جفت /nim-nin/ معنيدار است.
5- اين تحقيق نشان داد اثر واكههاي مورد مطالعه در اين پژوهش بر اندازه خيشوميشدگي در مقايسه با همخوانهاي مورد مطالعه بيشتر است (000/0p=).
نتيجهگيري:
اين پژوهش نشان داد اندازه خيشوميشدگي صوت بزرگسالان عادي فارس زبان در سطح كلمات ميتواند متفاوت باشد. يكي از مهمترين متغيرهاي مؤثر در ايجاد اين حالت، تأثير وجود واكههاي مختلف است، دو عامل ديگر وجود يا عدم وجود همخوانهاي خيشومي و جايگاه آغازين يا پاياني هجا در تقابلها است. اثر عوامل ديگري مانند جنسيت نيز در مطالعات بعدي قابل بررسي هستند. نتايج اين تحقيق، بخشي از مقدمات لازم براي رسيدن به هنجارهاي مربوط به جنبههاي مختلف صوت در زبان فارسي فراهم كرده است.
كليد واژهها:
اندازه خيشوميشدگي، كلمه، بزرگسالان عادي، بافت آوايي.
لیلا قلیچی- یونس امیریشوکی- محمد صادق جنابی
دانشگاه علوم پزشکی ایران- دانشکدۀ علوم توانبخشی - گروه گفتار درماني
بررسي اندازه خيشومي شدگي صوت در گويندگان عادي فارس، ترك و كرد زبان
مقدمه:
سنجش اندازة خيشومي شدگي صوت با استفاده از ابزارهاي آزمايشگاهي دقيق، قسمت مهمي از ارزيابي بيماراني را تشكيل مي دهد كه بنا به دلايلي مانند شكاف كام و/يا لب، كوتاهي نرمكام و ضعف دريچة كامي- حلقي دچار اختلال در تشديد صوت هستند. در ارزيابي اندازة خيشومي شدگي صوت اين بيماران و قضاوت در بارۀ طبیعی یا مرضی بودنِ میزان آن، آگاهي از داده هاي هنجار مربوط به اندازة خيشومي شدگي صوت در گويندگان عادي در زبانها و گويشها حائز اهميت فراوانی است.
در حال حاضر در مورد گويندگان فارس زبان و ساير زبانها ي ايراني اطلاعات لازم و کافی در بارة هنجارهاي خيشومي شدگي در دست نيست. در پژوهش حاضر سعي شده است كه شاخص هاي هنجار اندازة خيشومي شدگيِ صوتِ بزرگسالانِ عاديِ فارس، ترك وكرد زبان در سطوح مختلف واكه، كلمه و جمله بررسي شود.
طرح پژوهش:
در اين پژوهش، اندازة خيشـومي شدگي صـوت در 42 مرد و 30 زن 18 تا 27 ساله مورد بررسي قرار گرفت. آزمودني ها از بين دانشجويان دانشكدة علوم توانبخشي انتخاب شدند و از نظر شنوايي، توليد، رواني گفتار، و تشديد صوت مشكلي نداشتند و در روز ارزيابي به سرماخوردگي يا بيماري ديگري كه صداي افراد را تحت تأثير قرار ميدهد مبتلا نبودند وبه زبانهاي فارسي، تركي وكردي صحبت ميكردند. هر آزمودني، در اين پژوهش شش واكة زبان فارسي را به مدت سه ثانيه مي كشيد و دوازده كلمه و چهار جملة داراي همخوانهاي خيشومي و بدون آنها را مي خواند. اندازة خيشـومي شدگي صوت در اين موارد توسـط دستگاه Nasal View محاسبـه شد و سپس اعداد بدست آمده، با آزمونهاي آماري مربوطه بررسي شد.
نتايج:
1- بيشترين ميانگين اندازة خيشومي شدگي واكهها در سه زبان فارسي ، تركي و كردي مربوط به واكه /i/ (در زبان تركي، فارسي وكردي به ترتيب 54/41، 13/41 و 77/37) و كمترين ميانگين مربوط به واكه /o/ (در زبان تركي، فارسي وكردي به ترتيب 53/32، 78/31، 84/31) است.
2- بيشترين ميانگين اندازة خيشومي شدگي كلمات در سه زبان فارسي ، تركي و كردي مربوط به كلمه /din/ (در زبان تركي، فارسي و كردي به ترتيب 31/54، 72/55 و 34/51) و كمترين ميانگين مربوط به كلمه /dâd/ (در زبان تركي، فارسي وكردي به ترتيب 75/33، 73/32، 80/33) است.
3- بيشترين ميانگين اندازة خيشومي شدگي جملات در سه زبان فارسي ، تركي و كردي مربوط به جمله با واكه بسته و همخوان خيشومي (درزبان تركي، فارسي وكردي به ترتيب 58/54، 37/56 و 29/54) و كمترين ميانگين مربوط به جمله با واكه باز و بدون همخوان خيشومي (در زبان تركي، فارسي وكردي به ترتيب 25/35، 68/34، 41/35) است.
4- در سه گروه زباني فارسي ، تركي و كردي، در بين كلمات بدون همخوان خيشومي ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمات //dærd و/bâl/ به طور معني داري بيشتر است (/dærd با020/0=P و /bâl/ 012/0=P) و در بين كلمات داراي همخوانهاي خيشومي هم ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمه /din/ در مقايسه با ساير كلمات به طور معني داري بيشتر است (044/0=P).
5- در سه گروه زباني فارسي ، تركي و كردي ، ميانگين اندازه خيشوميشدگي جمله با واكه بسته و همخوان خيشومي(023/0=P) و ميانگين اندازه خيشوميشدگي جمله با واكه بسته و بدون همخوان خيشومي(016/0=P) در مقايسه با سايرجملات بيشتر است.
7- ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمه //dærd به طور معنيداري در گويندگان فارس زبان در مقايسه با گويندگان كرد زبان بيشتر است(023/0=P) و در گويندگان ترك زبان در مقايسه با گويندگان فارس زبان بيشتر است(023/0=P).
8- ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمه /bâl/ به طور معنيداري در گويندگان ترك زبان در مقايسه با گويندگان فارس زبان بيشتر است (005/0=P) و در ساير مقايسه هاي دو به دو بين گروههاي زباني تفاوت معني داري وجود ندارد.
9- ميانگين اندازه خيشوميشدگي كلمه /din/ به طور معنيداري در گويندگان فارس زبان در مقايسه با گويندگان كرد زبان بيشتر است (028/0=P) و در ساير مقايسه هاي دو به دو بين گروههاي زباني تفاوت معني داري وجود ندارد.
10- ميانگين اندازه خيشوميشدگي جمله با واكه بسته و همخوان خيشومي طور معنيداري در گويندگان فارس زبان در مقايسه با گويندگان كرد زبان بيشتر است (041/0=P) و در ساير مقايسه هاي دو به دو بين گروههاي زباني تفاوت معني داري وجود ندارد.
11- ميانگين اندازه خيشوميشدگي جمله با واكه بسته و بدون همخوان خيشومي به طور معنيداري در گويندگان كرد زبان در مقايسه با گويندگان فارس زبان بيشتر است(046/0=P) وهمچنين در گويندگان ترك زبان در مقايسه با گويندگان فارس زبان بيشتر است(009/0=P).
نتيجهگيري:
يافتههاي اين پژوهش اطلاعات مفيدي را در خصوص اندازة خيشومي شدگي صوت بزرگسالان عادي فارس زبان،كرد وترك زبان فراهـم كرده است كه ميتـواند شـروع خـوبي براي دستيـابي به هنجـارهاي مربوط به جنبه های مختلـف صوت باشد. به علاوه، نشان ميدهد كه ميانگين اندازة خيشومي شدگي صوت ميتواند تحت تأثير واكه هاي مختلف، شيوه توليدي در زبانهاي مختلف، وجود يا عدم وجود همخوانهاي خيشومي، طول گفته (واكه، كلمه و جمله) و حتي جنسيت قرار داشته باشد. همچنين، پژوهش حاضر ضرورت بررسي اثر بافتهاي آوايي مختلف، شيوه و جايگاه توليد واكه ها و همخوانها را بر اندازة خيشومي شدگي صوت مورد تأکيد قرار ميدهد.
واژگان كليدي:
اندازه خيشوميشدگي، واكه، كلمه، جمله، بزرگسالان عادي، ترك زبان ،كرد زبان، فارس زبان.
زهرا قيومي – علي قرباني – دكتر فرزاد ايزدي – فرهاد ترابي نژاد – محمدرضا كيهاني
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
بسامد پایه، آشفتگی بسامد و آشفتگی دامنه شدت در صوت مبتلایان به فلج یکطرفه تارآواها و افراد طبیعی
(پوستر)
مقدمه:
فلج تارآواها از آسیب های نسبتا شایع در ایجاد اختلال صوت است اما درباره این که ابعاد مختلف صوت چقدر تحت تاثیراین اختلال قرار می گیرد، اطلاعات زیادی در دست نیست. امروزه با پیشرفت تکنولوژی، برای پاسخ به چنین پرسش هایی ابعاد مختلف صوت را مورد بررسی قرار می دهند.
در این باره به نظر می رسد اندازه گیری آزمایشگاهی ابعاد مختلف صوت نقش این بیماری را در اختلال صوت مشخص تر کند.
روش تحقیق:
در یک مطالعه مقطعی و توصیفی تحلیلی، 10 بیمار مرد مبتلا به فلج یکطرفه تارآواها مورد مطالعه قرار گرفتند و بسامد پایه، آشفتگی بسامد و آشفتگی دامنه شدت صوت آن ها با گروه شاهدشان مقایسه شد.
نمونه صوت از آزمودنی ها با استفاده از برنامه های Real Analysis و Vocal Assessment از نرم افزار Dr speech مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته های پژوهشی:
- میانگین بسامد پایه در واکه /a/ در بیماران بیشتر از گروه شاهد بوده است ولی در واکه /i/ تفاوت دو گروه معنی دار نبوده است.
- میانگین آشفتگی بسامد در واکه /a/ و /i/ در بیماران بیشتر از گروه شاهد است.
- میانگین آشفتگی دامنه شدت در واکه /a/ و /i/ در بیماران بیشتر از گروه شاهد است .
نتیجه گیری:
- از جمله مواردی که بسامد پایه را افزایش می دهد، دوصدایی است. در فلج تارآواها یکی از تارها ثابت و دیگری حرکت می کند، بنابراین پارازیت هایی در صدا ایجاد می شود که به علت وجود این پارازیت ها دو صدایی ایجاد می شود. چون این پارازیت ها در بسامد های بالا هستند، بسامد پایه صوت این افراد بالا میرود.
- آشفتگی بسامد ناشی از تغییرات لحظه ای، غیرارادی و تصادفی در دستگاه آواسازی است که در حنجره و تارهای صوتی نامتقارن بیشتر روی می دهد.
- حفظ و کنترل شدت صوت نیازمند تنظیم دقیق فشار هوای زیر چاکنای است. در بیماران مبتلا به فلج تارآواها هنگام آواسازی خروج هوا از چاکنای دستخوش تغییرات ناگهانی و غیر ارادی می شود و در نتیجه آشفتگی دامنه شدت در آن ها افزایش می یابد.
به نظر می رسد که مقوله های مورد مطالعه ابعادی از صوت هستند که در این بیماری دستخوش اختلال می شوند. بنابراین در ارزیابی و بررسی پیشرفت درمان صوت اندازه گیری این جنبه ها پیشنهاد می شود.
ليلا قسيسين – ناهيد جليله وند – دكتر كمالي
اصفهان – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان
بررسي فرآيند واجيها در بيان واژههاي تك و دو هجايي در كودكان 2 تا 4 سالهها (فارسي زبان شهر اصفهان)
مقدمه:
در سالهاي ابتدايي رشد گفتار، كودك به منظور ساده كردن تلفظ واژگان بزرگسالان از فرايندهاي واجي استفاده ميكند. فرآيندهاي واجي عملكردهاي ذهني هستند كه طبقهاي از اصوات را كه راحتتر توليد ميشوند جانشين طبقات سختتر مينمايند. كاربرد فرآيندهاي واجي،منعكس كنندهي ظرفيت و محدوديتهاي دستگاه طبيعي دستگاه توليدي كودك است. نوع فرآيندهاي واجي و محدودهي سني زوال آن در كودكاني كه به يك زبان سخن ميگويند مشابه ميباشد. اهميت فرآيندهاي واجي براي آسيب شناس گفتار و زبان در تشخيص، ارزيابي و درمان اختلالات توليدي است. آسيب شناس گفتار و زبان بايد از نوع فرآيندهاي واجي دوران رشد و سن زوال آنها آگاهي داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسي فرآيندهاي واجي در بيان واژههاي تك و دو هجايي و محدودهي سني زوال آنها در گروهي از كودكان 2 تا 4 سالهي فارسيزبان است.
مواد و روشها:
اين پژوهش به شيوهي مقطعي – توصيفي – تحليلي انجام شده است. جامعهي مورد مطالعه كودكان 2 تا 4 سالهي فارسي زبان شهر اصفهان بود تعداد نمونهها 60 كودك كه از نظر شنوايي و اندامهاي گفتاري مشكلي نداشتند. ابزار مورد استفاده 135 واژهي تك و دو هجايي بود.
نتايج:
فرآيندهاي واجي استخراج شده ، در بيان واژههاي تك هجايي و دو هجايي توسط كودكان 2 تا 4 ساله عبارت بودند از:
- فرآيندهاي حذف هجاي ضعيف، حذف همخوان پاياني (پايان هجا وسط كلمه، پايان هجا پايان كلمه)، مضاعف سازي،همگوني، كاهش خوشه، انسدادي شدگي، پيشين شدگي، غلتان شدگي، پسين شدگي، انسدادي – سايشي شدگي، انسدادي-سايشي زدايي، كناري شدگي ، واكداري- بيواكي، سايشي شدگي، واج افزائي، خيشومي زدايي، حذف همخوان آغازين. علاون بر اين، فرآيندهاي واجي ديگري نيز در كودكان مورد مطالعه مشاهده شد كه در منابع مورد مطالعه مورد بررسي قرار نگرفته بودند.
سن تقريبي از بين رفتن فرآيندهاي واجي به قرار زير بود:
فرآيندهاي حذف هجاي ضعيف، مضاعف سازي، غلتان شدگي، پسين شدگي،مركب شدگي،واج افزايي، خيشوميشدگي ، حذف همخوان آغازين ، سايشيشدگي و تعريف نشده 6/2 – 1/2 سالگي.
فرآيندهاي، انسدادي شدگي، حذف همخوان پاياني (پايان هجا وسط واژه) 3-7/2 سالگي.
فرآيند پيشين شدگي و همگوني همخوان 6/3-1/3.
فرآيندهاي كناري شدگي و مركب زدايي 4-6/3.
سن زوال دو فرآيند كاهش خوشه و حذف همخوان پاياني (پايان هجا وسط واژه) پس از 4 سالگي است.
- با افزايش سن و تكامل واج شناختي و رشد فهرست واجي كودك تعداد فرآيندهاي واجي كاهش مييافت.
- حضور خوشهي همخواني ، توالي همخوان از عوامل پيچيدهتر شدن ساختار واژه بود. با پيچيده تر شدن ساختار واژه احتمال وقوع فرآيندهاي واجي افزايش مييافت.
واژههاي كليدي:
فرآيندهاي واجي ، كودكان 2 تا 4 ساله
فهيمه كيهاني – زهره اراني كاشاني – مينا فتوحي – زهره مرتضوي – يونس اميري شوکي
تهران – دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده علوم توانبخشي
بررسي مقايسه اي ميزان ناروانيهاي طبيعي در كلمههاي محتوايي و نقشي افراد بزرگسال عادي و داراي نارواني گفتار
(پوستر)
اهميت موضوع:
تحقيق حاضر اطلاعات لازم را در خصوص ميزان نارواني گفتار در دو گروه افراد داراي نارواني گفتار و عادي فرا راه پژوهشگران و علاقهمندان به اين زمينه ميگذارد. در اين تحقيق همچنين درصدد بدست آوردن ميزان شدت بروز ناروانيهاي طبيعي در واژههاي محتوايي نسبت به واژههاي نقشي در هر دو گروه بودهايم.
در بررسي كه به عمل آمد روشن گشت تاكنون تحقيقهاي مرتبط بسيار محدودي انجام شده است اما هيچ يك به : الف- تعيين ميزان « واژههاي نقشي» و «محتواي» در سه سطح خواندن، توضيح متن و محاوره ب- تعيين ميزان ناروانيهاي طبيعي افراد بزرگسال عادي در سه سطح فوق و ج- مقايسه آن با افراد ناروان در گفتار نپرداخته است. از اين رو هنگام ارزيابيهاي تشخيصي معياري براي مقايسه دو گروه هنجار و ناهنجار در اين باره وجود ندارد.
يافتههاي پژوهش حاضر ميتواند در ارزيابي، يافتههاي پژوهش حاضر ميتواند در ارزيابي، تشخيص و درمان افراد ناروان 25-18 ساله نقش موثري را ايفا نمايد.
نمونه مورد بررسي:
1- در اين پژوهش 24 نفر از افراد طبيعي با دامنه سني 25-18 سال تهراني، نيمي از آزمودنيها داراي تحصيلات دانشگاهي و نيمي داراي نارواني گفتار قرار گرفتند كه بصورت نمونه در دسترس از مراجعين كلينيكهاي گفتار درماني سطح تهران گزينش شدند و در ساير موارد مشابه گروه طبيعي بودند.
روش انجام كار:
نمونه گفتاري در سطوح خواندن، توضيح متن و محاوره بدون ارائهي كوچكترين آگاهي از هدف انجام بررسي از نمونهها گرفته شد. نمونههاي گفتاري روي نوار ضبط شده سپس بر روي برگه استخراج شدند. مرحله اخير سه مرتبه توسط سه فرد متفاوت انجام شد و پس از آن واژههاي ابتدا نقشي و محتوايي و سپس ميزان ناروانيهاي ط. و غيره ... در هر دو گروه مشخص گرديد.
يافتهها:
در مجموع، تعداد ناروانیهای طبیعی افراد لکنتی در مقایسه با افراد عادی فقط در موقعیت خواندن متن بیشتر است ولی در دو موقعیت دیگر در افراد عادی اندکی بیشتر است.
در هر دو گروه، میزان ناروانیهای طبیعی در حین خواندن متن بیشتر است. بیشترین میزان ناروانی طبیعی در کلمات محتوایی در موقعیت خواندن در گروه لکنتی است و کمترین میزان ناروانی طبیعی در کلمات نقشی در موقعیت توضیح متن در گروه افراد عادی است.
درهر دو گروه، میزان ناروانیهای طبیعی در کلمات محتوایی در هر سه موقعیت بیشتر است و فقط یک استثنا وجود دارد که در گروه لکنتی در موقعیت محاوره در کلمات نقشی بیشتر است.
حميد كريمي – دكتر حسن عشايري – دكتر رضا نيليپور – طاهره سيما شيرازي – اكبر بيگلريان
اهواز – دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور – بيمارستان گلستان دانشكده توانبخشي – گروه گفتار درماني
بررسي ويژگيهاي زباني كودكان 6 و 9 ساله شهرستان بم پس از زلزله
مقدمه:
زلزله و ساير حوادث غير مترقبه ميتوانند باعث مسائل و مشكلات روانشناختي فراواني شوند. كودكان نسبت به سايرگروههاي سني در معرض خطرات جديتري قرار دارند و به گونههاي مختلف به فاجعه واكنش نشان ميدهند.
در كنار اختلالات و نشانههاي رواني فاجعه مانند افسردگي و اضطراب ، نشانهها و علايم بيروني همچون مشكلات رفتاري و اختلال در مهارتهاي اجتماعي نيز حاصل ميشود.
در مورد آسيبپذيري زبان به عنوان يكي از عاليتريرين عملكردهاي شناختي نظريات مختلفي وجود دارد. هدف از تحقيق حاضر بررسي ويژگيهاي زباني كودكان 6 و 9 ساله شهرستان بم چهار ماه پس از زلزله ديماه سال 1382 اين شهرستان و مقايسه آن با ويژگيهاي زباني كودكان 6 و 9 ساله شهرستان جيرفت ميباشد.
روش تحقيق:
اين پژوهش از نوع مقطعي – تحليلي ميباشد. تعداد 120 نفردختر و پسر دارا و بدون سرپرست از شهرستان بم به عنوان گروه مورد و 80 نفر دختر و پسر از شهرستان جيرفت به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد.
روش نمونهگيري در مورد كودكان بدون سرپرست شهرستان به با توجه به پراكندگي آنها از نوع در دسترس و در مورد ساير نمونهها از نوع تصادفي ساده بود. براي بررسي ويژگيهاي زباني كودكان از يك آزمون محقق ساخته شامل يك نمونه گفتار آزاد، دو نمونه گفتار توصيفي، سه نمونه بازگويي گفتار و چندين پرسش و پاسخ عاطفي استفاده شد.
سپس متغييرهاي زباني ميانگين طول گفته، كل واژگان، كل گفتهها، واژگان محتوايي و دستوري، غناي واژگاني، مهارت اصلاح مكالمه، انتخاب عنوان، عواطف موجود در گفتار و نوع آرزوها از روي نمونههاي گفتاري بدست آمدند. نتايج حاصل از تجزيه و تحليل زباني به وسيله آزمونهاي آماري t test ، من ويتني و كاي دو مورد بررسي قرار گرفتند.
نتايج:
نتايج نشان داد كه در هر دو گروه سني 6 و 9 سال، كودكان شهرستان بم از لحاظ زباني ضعيفتر از كودكان شهرستان جيرفت عمل كردهاند. متغييرهاي زباني ميانگين طول گفته، تعداد كل واژگان، واژگان محتوايي و دستوري، مهارت اصلاح مكالمه و انتخاب عنوان بيشتر از ساير متغييرها تفاوت نشان ميدادند.
همچنين عواطف منفي بيشتري در گفتار كودكان 9 ساله شهرستان بم نسبت به كودكان 6 ساله مشاهده شد. علاوه براين ، آرزوهاي كودكان 9 ساله بم برخلاف كودكان 6 ساله از سطح خودشان فراتر رفته بود و كل جامعه را در بر ميگرفت.
بحث:
نتايج تحقيق حاضر نشان داد، اختلالات روانشناختي كودكان پس از زلزله ممكن است به صورت آشفتگيهاي شناختي متعددي ظاهر شود و حتي ممكن است زبان را كه يكي از عاليترين عملكردهاي شناختي ميباشد تحت تاثير قرار دهد. ارائه مداخلات زود هنگام روانشناختي و گفتار درماني ميتواند مانع از بروز مشكلات مختلف تحصيلي و شناختي در كودكان گردد.
كلمات كليدي:
زلزله، زبان، شناخت، اختلالات روانشناختي.
حميد كريمي – حميدرضا كوشش – دكتر حسن عشايري – اكبر بيگريان – دكتر صدرالسادات
اهواز – دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور
واكنشهاي روانشناختي و زباني كودكان استثنايي به زلزله بم
(پوستر)
مقدمه :
بلاياي طبيعي در سطح جهان هر سال منجر به مرگ و معلوليت ميليونها نفر و صدمات مالي فراوان ميشود. توجه دستگاههاي بهداشتي ما تاكنون بيشتر معطوف به كاهش عوارض جسماني اين بلايا بوده است ، حال آنكه اين حوادث ميتواند منبع استرس قابل توجهي براي بازماندگان باشد و عوارض رواني جدي و دير پا باقي بگذرد.
كودكان از جمله گروههاي جمعيتي هستند كه در فجايع طبيعي در معرض خطرات جدي قرار ميگيرند. اكثريت كودكاني كه در مواجهه با فاجعه قرار ميگيرند، علائمي از ناتواني بروز ميدهند. در كنار اختلالات و نشانههاي رواني فاجعه مانند افسردگي و اضطراب ، نشانهها و علايم بيروني همچون مشكلات رفتاري و اختلال در مهارتهاي اجتماعي نيز حاصل ميشود. همچنين تحقيقات حاكي از وجود افت تحصيلي در دانشآموزان، پس از زلزله ميباشد. در ميان كودكان افرادي هستند كه با وجود اينكه در حوادث غير مترقبه حضور دارند، هيچ وقت آنها را به عنوان يك گروه مجزا مورد توجه قرار نميدهند.
كودكان مبتلا به اختلالات يادگيري و كودكان استثنايي حتي كمتر از كودكان عادي مورد توجه قرار ميگيرند. مشاهدات صورت گرفته در بم نشان داد كه آمار كودكاني كه در سال تحصيلي 83 به مدارس استثنايي ارجاع شدند، 300 درصد افزايش نشان ميداد. مشاهده محققان از اين كودكان 3 ماه پس از شروع سال تحصيلي صورت گرفت و اين تصور به وجود آمد كه برخي از اين كودكان، عقب مانده ذهني نيستند و صرفاً به خاطر مسائل روحي – رواني پس از زلزله قادر به پاسخگويي به آزمون هوش كه توسط آموزش و پرورش اجرا شده است، نبودهاند. لذا اين كودكان توسط آزمونهاي مختلف روانشناختي و زباني مورد بررسي قرار گرفتند.
روش تحقيق:
با مراجعه به مدارس استثنايي شهرستان بم، كليه كودكان استثنايي پايه اول دبستان كه در سال تحصيلي 84-83 قادر به ورود به مدارس عادي نشدند، مورد بررسي دقيق روانشناختي و زباني قرار گرفتند. آزمونهاي نرم زبان فارسي و هنجار كودكان ايراني كه در اين تحقيق مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از : آزمون رشد زبان (TOLD-PR) ، آزمون رفتار انطباقي، پرسشنامه علائم مرضي CSI-4 ، پرسشنامه PTSD و آزمون هوش گوديناف.
در اين تحقيق از شاخصهاي آمار توصيفي و آزمونهاي t-testو ضريب همبستگي اسپيرمن استفاده شده است.
يافتهها:
يافتهها حاكي از وجود تغييرات فراوان زبانشناختي و روانشناختي در كودكان استثنايي، پس از زلزله ميباشد. در ميان انواع مختلف علائم مرضي، بيش فعالي و كمتوجهي، اختلال لجبازي، هراس مشخص، اضطراب و اختلال استرس پس از ضربه شيوع بيشتري داشتند. در حوزههاي مختلف رفتار انطباقي و رشد زبان نيز مشكلاتي وجود داشت.
بحث و نتيجهگيري:
نتايج تحقيق حاضر حاكي از وجود تغييرات زباني و روانشناختي بسيار زياد در كودكان استثنايي ميباشد. در ميان كودكان استثنايي افرادي يافت شدند كه در آزمون هوش مجدد كه از آنها به عمل آمد، نمرات خوبي داشتند، ولي ويژگيهاي روانشناختي آنها همچنان حاكي از وجود مشكلات روحي – رواني فراوان بود. نتايج تحقيق حاضر نشان ميدهد كه يك نوع پيشگيري ديگر هم وجود دارد كه از نظر ما پنهان مانده است و آن پيشگيري از پيشداوري است. كودكاني كه به خاطر مسائل مختلف روحي و رواني قادر به پاسخگويي به آزمون هوش نيستند، الزاماً استثنايي نميباشند. لازم است آزمونهاي مجددي از آنها به عمل آيد و همچنين به همراه آزمون هوش، آزمونهاي ديگر متناسب با شرايط گرفته شود تا بتوانيم از بروز اختلالات در آينده فرد پيشگيري كنيم. از آنجاييكه اولين گام در ميان مشكلات فرد، شناسايي به موقع اختلال و ممانعت از پيشرفت آن ميباشد، بايد بتوانيم آزمونهاي خود را متناسب با شرايط مختلف و با دقت طراحي كنيم.
واژههاي كليدي:
زلزله، اختلالات روانشناختي، اختلالات زباني، كودكان استثنايي.
يلدا كاظمي – آرميتا صمدي – آزاده شريفي
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان
بررسي پايايي ترجمه آزمون رشد زبان – سطح متوسط در كودكان فارسي زبان
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
بنا بر آمارهاي گزارش شده، تقريباً 13% از كودكان پيش دبستاني دچار اختلال در زبان هستند اما هنوز يك آسيب شناسي گفتار و زبان در ايران كه نيمي از مراجعينش را اين گروه تشكيل ميدهند، بنا بر ارزيابيهاي غير رسمي براي برنامه مراجع خود تصميم ميگيرد كه به هيچ وجه كفايت لازم براي هدايت برنامه درماني را ندارد. هدف از انجام اين مطالعه، ارائه يك ارزيابي استاندارد زباني به زبان فارسي است تا بتواند پايهاي براي مطالعات گسترده در آينده باشد.
تلاش پژوهشگران در اين بررسي، يافتن ضريب پايايي ترجمه آزمون رشد زباني – سطح متوسط براي جامعه كودكان ايراني است تا در آينده بتوان با يافتن هنجارهاي جامعه كودكان 8 تا 12 ساله ايراني، از آن براي مقاصد باليني استفاده كرد. اين آزمون يك آزمون ادراكي از مهارتهاي زباني است كه دو حوزه زبان شناختي دستور زبان و معناشناسي را در قالب شش خرده آزمون تركيب جملات، خزانه واژگان تصويري، ترتيب كلمات، اطلاعات عمومي، درك دستور زبان و هم آواها، ارزيابي ميكند.
هر خرده آزمون، تركيبي از نظامهاي زبان شناختي- گوش دادن و صحبت كردن و مختصههاي زباني معنايي و نحوي را در بر ميگيرد و در نهايت به منظور ارائه نمراتي كه داراي اعتبار بالاتري نسبت به ساير نمرات باشند، اين خرده آزمونها را در قالب چهار بهر تركيبي نظم ميبخشد. در واقع بهرهاي تركيبي نمرههاي محاسبه شده در تركيبهاي مختلف خرده آزمونها هستند. بهر نحوي ( تركيب جمله+ ترتيب كلمات+ درك دستور زبان )، بهر معناشناسي (خزانه واژگان تصويري+ اطلاعات عمومي+ همآواها) ، بهر گوش دادن (خزانه واژگان تصويري+همآواها+ درك دستور زبان)، بهر صحبت كردن (تركيب جمله+ ترتيب كلمات+ اطلاعات عمومي) و بهر زبان بياني (جمع نمرات ، همه خردهآزمونها ) ، نمرات تركيبي آزمون را تشكيل ميدهند.
روش تحقيق:
اين آزمون ابتدا به زبان فارسي ترجمه و با مشورت با يك زبان شناس تا حد امكان با ويژگيهاي زبان فارسي تطابق داده شد. سپس براي يافتن اعتبار اين ترجمه، با استفاده از نمونهگيري در دسترس، آزمون براي 30 نفر از كودكان 8 تا 12 ساله بدون مشكلات هوشي و رشدي انجام شد. شيوه اجرا به صورت آزمونگر – آزمون شونده و نفر به نفر بود و زمان اجرا براي هر كودك حدود 1 ساعت به طول ميانجاميد. پس از جمعآوري دادهها، به منظور تعيين ضريب ، پاياني، از محاسبه معيار آلفاي كرونباخ استفاده شد.
يافتهها و نتيجهگيري:
در نتايج بدست آمده مشاهده شد كه خرده آزمون اطلاعات عمومي، داراي بيشترين ضريب پايايي (75/0) و خرده آزمون درك دستور زبان داراي كمترين ضريب (56/0) بودهاند. از بين بهرهاي مختلف آزمون نيز كمترين پايايي مربوط به بهر نحوي (52/0) و بيشترين آن مربوط به بهر صحبت كردن (81/0) بود. بهر كلي آزمون نيز كه در بهر زبان بياني نمود پيدا ميكند،79/0 بدست آمد. به نظر ميرسد كه با اعمال تعديلهاي لازم در فرم آزمون با استفاده از تحليل ضرايب همبستگي گويهها با يكديگر و با نمرات تركيبي و افزايش حجم نمونه، بتوان نتايج را در فرمهاي نهايي بهبود بخشيد، هر چند كه بهر كلي آزمون ، بهر زبان بياني كه در برگيرنده همه خرده آزمونهاست ، كاملاً نشان دهنده اعتبار كلي همين ترجمه نيز ميباشد. در متن مقاله ، پيرامون نتايج بدست آمده ، به تفصيل بحث شده است.
واژههاي كليدي:
آزمون رشد زبان ، سطح متوسط، كودكان، هنجاريابي، اختلال زبان ،ارزيابي
يلدا كاظمي – شهين نعمت زاده – طيبه حاجيان – مريم حيدري – طيبه دانشپژوه – عاطقه مير معيني
اصفهان – خ هزار جريب – دانشگاه علوم پزشكي اصفهان – دانشكده علوم توانبخشي
يافتن روايي و پايايي ترجمه فارسي فرم كلمات وژستها از فهرست تكامل برقراري ارتباط مك آرتور – بيتز
(پوستر)
مقدمه و اهداف:
گزارش والدين از توانمنديهاي زباني كودكان خود فوايد اساسي بيشتري نسبت به ساير روشهاي ارزيابي زباني كودك دارد. اول به اين دليل كه والدين ، كودك را در موقعيتهاي متنوعتري مشاهده ميكنند و ديگر اين كه يك روش مقرون به صرفه براي ارزيابي جامع و سريع زبان كودك است كه ميتواند براي غربالگري در موقعيتهاي آموزشي و باليني و نيز كاربردهاي تحقيقاتي مفيد باشد. از اين گزارشها در انتخاب مراحل ارزيابي براي تحليلهاي دقيقتر ديگر ميتوان بهره گرفت و درمانگران نيز ميتوانند از آنها به عنوان ابزار ثانويه جهت ارزشيابي نمونه ارزيابيهاي خودشان استفاده كنند.
از سوي ديگر چون گزارش والدين بر مشاهده رفتار در بافتهاي بيرون از كلينيك يا آزمايشگاه تكيه دارد، مشخصاً از ارزش بالايي در كنترل تغييرات زبان حاصل از مداخله برخوردار است. هدف از «فهرست تكامل برقراري ارتباط» تهيه ابزاري است كه اطلاعات معتبري را در زمينه رشد و تكامل زبان، از حركات بيانگر غير كلامي آغازين كودك و سپس تكامل واژگان او در سالهاي اوليه زندگي تا شروع دستور زبان ارائه دهد و از آنجا كه زبان در دوره سني 8 تا 30 ماهگي تغييرات شگفتانگيزي دارد، بنابر اين طراحان آن دو فرم جداگانه براي كودكان (16-8 ماهه) و كودكان نوپا (30-16 ماهه) ارائه كردهاند.
اين مطالعه، روي فرم كودكان 8 تا 16 ماهه كه به فرم كلمات و ژستها معروف است و به هدف آغاز حركت آسيب شناسي گفتار و زبان ايران در جهت پيشگيري و مداخله اوليه براي انواع اختلالاتي كه زبان را تحت تاثير قرار ميدهند صورت گرفته است كه بنا بر گفته طراحان آن ظرفيت قابل توجهي به عنوان يك وسيله غربالگري مقدماتي براي تأخير زباني دارد.
هدف كلي اين طرح، تعيين روايي وپايايي ترجمه فارسي فرم كلمات و ژستها از اين فهرست بوده است.
روش تحقيق:
مطالعه از نوع توصيفي – تحليلي و مقطعي بوده و جمعيت مورد مطالعه آن را كودكان 8 تا 16 ماهه طبيعي بدون مشكلات مشخص ژنتيكي و ذهني تشكيل ميدادند. حجم نمونه 30 نفر بود كه با مراجعه به مراكز بهداشت شهر اصفهان به شيوه نمونهگيري تصادفي انتخاب شدند.
دو پرسشنامه اطلاعات پايه و فرم كلمات و ژستها از فهرست – شامل اطلاعاتي در مورد واژگان دركي كودك ( كلماتي كه كودك ميفهمد)، و نيز واژگان بياني (كلماتي كه كودك بيان ميكند) و استفاده از حركات بيانگر نمادين و ارتباطي ، با ارائه توضيحات مناسب از سوي مصاحبه كننده، توسط والدين اين 30 كودك تكميل گرديد.
پس از جمعآوري دادهها، نتايج به منظور تعيين روايي صوري و محتوايي با استفاده از محاسبه همبستگي دروني سؤالات آزمون با يكديگر و با خرده مقياسها و براي تعيين ضريب پايايي با معيار آلفاي كرونباخ، مورد بررسي قرار گرفتند.
يافتهها و نتيجهگيري:
پس از يك پيش آزمون و محاسبه ضريب همبستگي گويههاي آزمون با يكديگر و نيز نظر خواهي از صاحب نظران و والدين، اولين فرم تجربي تهيه و وارد مطالعه شد. براساس يافتههاي بدست آمده از اين فرم، ضريب پايايي براي خرده مقياس درك واژگان، بيشترين (98/0) و براي ژستهاي كلي، كمترين (43/0) محاسبه شد. به نظر ميرسد زياد بودن تعداد گويههاي مربوط به خرده مقياس درك واژگان باعث بالا رفتن پايايي آن و كم بودن ميزان همخواني فرهنگي در خرده مقياس ژستها باعث كم شدن پايايي آن شده است. دومين فرم تجربي اين فهرست آماده، انجام مطالعات آينده است.
كليد واژهها:
پايايي، فهرست تكامل برقراري ارتباط مك آرتور – بيتز، كودكان، اختلال زبان، مداخله اوليه.
يلدا كاظمي - الهام افشاريان زاده- بهاره ميرزائي- مريم باغباني – ميترا ساده ميرينژاد – ليلا عليمپور – مريم نجارزاده – ندا يابنده
اصفهان- دانشگاه علوم پزشكي اصفهان – دانشكده علوم توانبخشي – گروه گفتار درماني
چك ليست برقرار ي ارتباط كودكان يافتههاي بدست آمده از كودكان ايراني
مقدمه و اهداف:
آسيب شناسان گفتار و زبان به انواع ارزيابيهاي استاندارد شده براي بررسي تواناييهاي زباني كودكان دسترسي دارند، كه البته بيشترين توجه اين ارزيابيها بر «ساختار زباني»، « حافظه كلامي» و «واژگان» متمركز شده است تا بر «استفاده از زبان دربافتهاي اجتماعي». درحالي كه در بررسي زبان كودكان مشخص ميشود كه برخي از كودكان تسلط نسبتاً خوبي بر الگوهاي دستوري و واژگان دارند اما در استفاده مناسب از اين ساختارها در موقعيتهاي گفتاري ناتوان هستند و در نتيجه با ديگران تعامل طبيعي ندارند. چك ليست اين امكان را فراهم ميكند، كه بتوان شدت آسيب را در جنبههايي از برقراري ارتباط مشخص كرد كه ارزيابي آنها با استفاده از آزمونهاي رسمي آسان نيست.
به علاوه، در كودكاني كه به نظر ميرسد زبان آنها مشكل خاصي ندارند، چك ليست ميتواند مشكل برقراي ارتباط را به طور بارزي در آنها نشان دهد.«چك ليست برقراري ارتباط كودكان»، يك تلاش مقدماتي براي پرداختن به نياز به يك ارزيابي منظم و سازمان يافته از جنبههاي كاربرد شناختي ارتباط كودكان است كه البته طبق نظر بيشاپ ( طراح آن) تلاش شده است كه تقريباً تمامي حيطههاي زباني و علايق ارتباطي كودك،مورد توجه و بررسي قرار گيرد تا بتوان از آن به منظور جدا كردن كودكان مبتلا به مجموعه اختلالات زباني از ساير كودكان نيز استفاده كرد. اين چك ليست شامل 9 زير مجموعه «گفتار»، «نحو»، «آغازگر نامناسب»، «انسجام»، «زبان كليشهاي»، «استفاده از بافت»، «ارتباط مناسب»، «روابط اجتماعي»و «علائق» و يك نمره تركيبي«تركيب كاربرد شناختي»است كه براي ارزيابي توانمنديهاي ارتباطي كودكان 4 تا 116 ساله طراحي شده است. از آنجا كه در سالهاي اخير،توجه جامعه گفتار درماني ايران بر تهيه، استاندارد سازي و هنجاريابي آزمونهاي گفتار و زبان براي فارسي زبانان معطوف شده است، اين بررسي نيز به هدف معرّفي اين چك ليست براي ارزيابي توانمنديهاي ارتباطي كودكان فارسي زبان به صورت كمّي و ارائه هنجارهاي آن در ايران شكل گرفت.
روش تحقيق:
ابتدا «چك ليست برقراري ارتباط كودكان» به زبان فارسي ترجمه و با ويژگيهاي زبان فارسي تطابق داده شد. ميزان اعتبار چك ليست پس از اجراي مطالعه مقدماتي 82% بدست آمد كه پس از انجام اصلاحات لازم، فرمنهائي ، آماده و به والدين 987 كودك طبيعي 11-5 ساله شهر اصفهان داده شد تا آنرا تكميل كنند.
يافتهها و نتيجهگيري:
ابزار اين پژوهش، «چك ليست برقراري ارتباط كودكان» و جامعه مورد مطالعه، كودكان 11-5 ساله طبيعي شهر اصفهان بودند. پس از جمعآوري پرسشنامهها، اعتبار كل چك ليست براساس معيار آلفاي كرونباخ در گروههاي مختلف سني از 75/0 تا 84/0 محاسبه شد. دادههاي بدست آمده، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و ميانگين، انحراف معيار و خطاي استاندارد نمرات كودكان در 9 زير مجموعه چك ليست و يك نمره تركيبي محاسبه شدند. بين دو جنس و گروههاي مختلف سني نيز تفاوتهايي در برخي از زير مجموعههاي چك ليست مشاهده شد كه ميتوان آن را به تفاوتهاي عملكرد گفتار و زبان بين دختران و پسران و نيز عوامل رشدي نسبت داد. نتايج به طور كامل در متن مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتهاند.
واژههاي كليدي:
چك ليست برقراري ارتباط كودكان ، كودكان، هنجاريابي، اختلال زبان، كاربردشناسي.
گلاويژ كريمي جوان
تهران – دانشگاه علوم بهزيستي – گروه گفتار درماني
بررسي پردازش معناي واژههاي روان و ناروان افراد لكنتي 25-17 ساله و مقايسه آن با افراد غير لكنتي شهر تهران
(پوستر)
مقدمه:
لكنت به عنوان پديده اي عصبي – رواني – زباني مورد توجه پژوهشگران ميباشد.تاثير عوامل زبان شناختي از جمله ساخت و پيچيدگي نحوي طول گفته موقعيت واژه نوع واژه و معني واژه و .... در بروز و شكلگيري لكنت موضوع بسياري از پژوهشهاست . پردازش معنايي يكي از اين عوامل است. منظور از پردازش معنايي مجموعه تصورات ذهني است كه يك فرد به هنگام شنيدن يك واژه در ذهن خود مرور ميكند.
روش پژوهش:
در اين پژوهش ارتباط بين لكنت و پردازش معنايي بررسي شد و مقايسهاي بين پردازش معنايي افراد لكنتي با افراد غير لكنتي انجام شد تا مشخص شود كه آيا افراد لكنتي در مورد واژههاي لكنت شده براساس ظاهر آنجا دچار نارواني ميشوند يا اينكه معناي واژهاست كه آنها را دچار نارواني ميسازد. به اين منظور از آزمون آسگود (Osgood)كه يك آزمون افتراق معنايي است استفاده شد.
اين پژوهش از نوع مورد – شاهد و توصيفي – تحليلي ميباشد. گروه لكنتي شامل 20 لكنتي بالاتر از 18 سال با تحصيلات ديپلم و بالاتر مراجعه كننده به كلينيكهاي گفتار درماني دانشگاهي در تهران در سال تحصيلي 80-81 ميباشد. گروه شاهد شامل 20 غير لكنتي با همان شرايط ميباشد.
نتايج:
تفاوت معناداري بين پردازش معنايي دو گروه مشاهده نشد پس ميتوان گفت كه افراد لكنتي واژهها را نه براساس بار معنايي آنها بلكه براساس ظاهر آنها مورد قضاوت قرار ميدهند.
فاطمه كسبي – محمد صادق جنابي – عليآقاي سعداللهي – زهرا افتخاري – جلال بختياري
سمنان– دانشگاه علوم پزشكي سمنان – دانشكده توانبخشي – آموزشي گفتار درماني
بررسي شيوع اختلالات صوتي در دانشجويان دبيري رشتههاي علوم تجربي و رياضي دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور سال 1385
(پوستر)
مقدمه و هدف:
اختلالات صوتي در آموزگاران نسبت به افراد عادي شيوع بيشتري دارد و تحقيقات نشان مي دهد كه اين امر ارتباط زيادي با شغل آنها دارد. لذا در اين پژوهش به منظور آگاهي اين قشر از جامعه و شناساي علايم و موارد آسيب زننده صوتي بررسي كاملي از شيوع انواع اختلالات صوتي دانشجويان دبيري بعمل آورده تا آنان نسبت به كارايي هرچه بيشتر و استفاده بهينه از صوت خود بيشتر آگاه شده و قبل از اينكه وارد اين حرفه مقدس شوند، علايم و رفتارهاي آسيب زننده صوتي خود را شناسايي نموده و درصدد رفع آنها برآيند.
چرا كه پيشگيري مقدم بر درمان است. همچنين در اين پژوهش بر روي هر يك از علايم صوتي و رفتارهاي آسيب زننده صوتي مقايسهاي درون گروهي ( بين سال بالايي كه وارد عرصه كارورزي شدهاند و سال پاييني كه هنوز وارد كارورزي نشدهاند) و برون گروهي (بين دانشجويان به تفكيك رشته تحصيلي ) انجام گرفته است.
روش كار:
اين مطالعه از نوع توصيفي تحليلي و مقطعي ميباشد كه بر روي دانشجويان دبيري كارشناسي با ميانگين سني 9/22 دانشگاه آزاد(N = و رياضي (N=در رشتههاي علوم تجربي (69 (N= پيوسته (137 سالامي واحد نيشابور با رعايت شرايط ورود به مطالعه انجام گرفته است. جهت جمعآوري دادهها از پرسشنامه، K2ارزيابي ادراكي (آزمون غربالي صورت) و جهت تحليل دادهها از آمار توصيفي و آزمون استفاده شده است.
يافتهها:
شيوع اختلالات صوتي در كل دانشجويان 6/14% ، در خانمها 16 و در آقايان 6/11 درصد، همچنين در رشته تجربي 6/19% و رياضي 5/11% ، در دانشجويان سال پايين 7/9 و در سال بالايي 13 درصد بدست آمد. شيوع لرزش صدا و خستگي صدا به ترتيب 6/24 و 3/20 درصد و .... همچنين 4/32% از دانشجويان رياضي و 6/40% از دانشجويان علوم تجربي داراي يك رفتار آسيب زننده صوتي، 8/8% از دانشجويان رياضي و 3/4% از دانشجويان علوم تجربي داراي دو رفتار آسيب زننده و 5/1% از دانشجويان رياضي و 4/1% از دانشجويان علوم تجربي داراي هر سه رفتار مورد بررسي بودند.
در خصوص مقايسه برون گروهي هر يك از متغيرهاي مورد بررسي با اختلالات صوتي بجز در موارد كاهش بلندي صدا در دانشجويان رشته علوم تجربي و در مقايسه درون گروهي بجز اختلال در كيفيت صدا بين دانشجويان سال بالايي و سال پاييني رشته علوم تجربي تفاوت معنيداري بين ساير عوامل مورد بررسي اختلالات صوتي در دانشجويان ديده نشد.
نتيجهگيري:
با توجه به اطلاعات بدست آمده از اين تحقيق ، شيوع اختلالات صوتي در دانشجويان دبيري خصوصاً سال بالايي كه وارد عرصه كارورزي شدهاند، زياد ميباشد، لذا همت و تلاش دستاندركاران و مسئولين امر را ميطلبد كه به منظور كاهش و پيشگيري از مشكلات صوتي فعلي و بعدي دانشجوياني كه قرار است در آينده حرفه معلمي را پيشه كنند با ارايه راهكارهايي در جهت شناسايي و رفع عوامل تاثير گذار بر اختلالات صوتي اقداماتي در زمينه تدوين برنامههاي پيشگيري و مداخله زود هنگام اختلال در اين دسته از افراد جامعه برآيند.
زهره كاشاني دوست – شيدا پولادي
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي ايران
وقوع لكنت در خواندن واژههاي نقشي و معنايي در افراد دچار لكنت
چكيده:
نقش عوامل زبانشناختي مانند ساخت و پيچيدگيهاي نحوي، طول گفته، موقعيت و نوع واژه و غيره در بروز شكل گيري لكنت ، موضوع بسياري از پژوهشها بوده است. اين پژوهش با هدف تعيين توزيع فراواني وقع لكنت در واژههاي نقشي و معنايي در افراد دچار لكنت، به بررسي ميزان بروز لكنت بر حسب نوع واژه ميپردازد.
پژوهش حاضر با توجه به اهميت موضوع و ناكافي بودن پژوهشهاي انجام شده در اين زمينه در زبان فارسي گامهاي نخستين را در اين راستا بر ميدارد. نتايج اين پژوهش ميتواند در ارزيابي و درمان لكنت مورد استفاده قرار گيرد. پژوهش حاضر از نوع توصيفي – تحليلي بوده است. افراد مورد بررسي 16 فرد دچار لكنت در گروه سني 15 ساله به بالا بوده است.
نمونه گفتاري مورد بررسي، خواندن فهرستي از 98 واژه شامل 48 واژهي نقشي و 48 واژهي معنايي بوده است. واژههاي نقشي و معنايي به صورت جفت داراي صداي آغازين مشابه و از نظر تعداد هجا به طور يكسان انتخب شدهاند. در انتخاب واژه ها سعي شده است تا صداهاي آغازين در برگيرندهي طيف گستردهاي از صداهاي موجود در زبان فارسي باشد. نتايج نشان داده كه تفاوت معناداري بين توزيع فراواني وقوع لكنت در خواندن واژه هاي نقشي و معنايي وجود نداشته است(346/0 P-value=) .
به اين معنا كه توزيع فراواني وقوع لكنت در واژههاي معنايي مشابه واژههاي نقشي بوده است. به نظر ميرسد كه علت به وجود آورندهي اين نتايج يكسان ، در نظر گرفتن عوامل زبانشناختي مانند طول واژه، فراواني وقوع واژه و نوع همخوان آغازين در فهرست واژهها بوده است.
كليد واژهها:
لكنت، واژههاي معنايي، واژههاي نقشي، فراواني وقوع لكنت
تكتم مالكي شاه محمودي – معصومه انتظاري – اكرم احمدي – معصومه مزاري مقدم
تهران
بررسي شيوع اختلال خواندن در بين دانشآموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي در 6 منطقه تهران در سال تحصيلي 85-84
مقدمه:
خواندن و نوشتن دو فرايند بسيار مهم زباني است كه نقش بالاي در گسترش ارتباطات و دانش جهاني دارد. اختلال خواندن يكي از عوامل متعدد ايجاد ناتواني در يادگيري خواندن، نوشتن، هجي كردن و ديكته است.
كودكان مبتلا به اين اختلال از لحاظ هوشي طبيعياند و تنها با ورود به مدرسه و شروع خواندن و نوشتن مشكلات رخ مينمايد و متعاقب آن تاثيرات سوء بسيار بر زندگي آيندةآنان ميگذارد.
به دليل اهميت خواندن و نوشتن در جامعة امروزي و مضرات فراوان اين اختلال بر شخص مبتلا ، شناسايي افراد مبتلا به اين اختلال ، تعيين توزيع فراواني اين اختلال در جامعه و عوامل زمينهساز آن ضروري است.
هدف ما در اين پژوهش بررسي ميزان شيوع اختلال خواندن در شهر تهران و بررسي عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگي، اجتماعي، .... بر ميزان بروز اين اختلال و بررسي ارتباط اين اختلال با عوامل چون برتري طرفي، تعداد سالهاي مردودي و انواع خطاهاي خواندن است.
روش شناسي:
جامعه مورد مطالعة اين پژوهش را 3060 دانش آموز دختر و پسر مقطع ابتدايي شهر تهران تشكيل ميدهند. كه به صورت تصادفي از 60 مدرسة مناطق 19، 15، 12، 8، 2، 1 انتخاب شدند. اين مطالعه توصيفي بوده و به بررسي شيوع اختلال خواندن در جامعة مورد مطالعه ميپردازد.
ابزار مورد استفاده در اين پژوهش شامل موارد زير است:
يك متن براي هر پايه كه از كتاب درسي همان پايه انتخاب شده است.
سؤالات درك مطلب از هر متن.
پرسشنامه خواندن و پرسشنامه معلم.
ابزار تجزيه و تحليل در اين پژوهش، برنامة كامپيوتري spssتحت Windows ميباشد.
نتايج پژوهش:
- ميزان شيوع اختلال خواندن در بين 1530 دختر مورد بررسي در مقطع ابتدايي شهر تهران 15/2% ميباشد.
- ميزان شيوع اختلال خواندن در بين 1530 پسر مورد بررسي در مقطع ابتدايي شهر تهران 67/2% ميباشد.
ميزان شيوع اختلال خواندن در بين 3060 دانشآموز مورد بررسي در مقطع ابتدايي در شهر تهران 41/2% ميباشد.
با بالاتر رفتن پايةتحصيلي از ميزان شيوع اختلال كاسته ميشود.
كمترين ميزان شيوع اختلال در بين دانشآموزان مناطق 1 و 12 و بيشترين ميزان شيوع در دانشآموزان منطقه 15 ديده ميشود.
ميزان شيوع اختلال خواندن در پسران بيشتر بوده و نسبت پسران مبتلا به دختران مبتلا 25/1 ميباشد.
دكتر بهروز محمودي بختياري
دانشگاه تهران – دانشكده هنرهاي زيبا
بررسي كاربرد اصول همياري گرايس در افراد مبتلا به اسكيزوفرني و مقايسه آن با افراد سالم (پوستر)
هدف:
هدف از اين پژوهش بررسي يكي ديگر از حيطههاي تجزيه و تحليل كلام يعني – اصل همياري – ميباشد.
روش:
در اين پژوهش تحليلي – مقطعي از نوع همگروهي، دو گروه 22 نفره افراد مبتلا به اسكيزوفرني و سالم ( با تعداد 17 مرد و 5 زن) با استفاده از بخش گفتار خودبخودي آزمون زبان پريشي فارسي مورد مصاحبه قرار گرفتند. پاسخ هر سؤال با توجه به اينكه فرد كدام قاعدة همياري (كيفيت،كميت، شيوه و رابطه) را نقض كرده است ارزيابي شد و به عنوان خطا در آن پاسخ ثبت شد سپس با درصد گيري خطاها، تجربه و تحليلدادهها با نفرم افزار SPSS و با استفاده از آزمونهاي پارامتريك و نهان پارامتريك Independent T-Test, ANOVA و Mann Whitney, Kruskal-wallis Test, در معتبرهايي چون ابتلا به اسكيزوفرني، سن،جنس ، تحصيلات و مدت زمان ابتلا به بيماري مقايسه شدند.
يافتهها:
تحليل دادههاي موجود نشان داد كه بين دو گروه به لحاظ رعايت كلي اصول گرايس تفاوت چشمگيري با لحاظ آماري وجود دارد، اما تفاوت در تك تك قواعد به لحاظ آماري معنيدار نيست. آمار عدم رعايت اين اصول با توجه به سالهاي ابتلا به بيماري، تحصيلات و سن داراي ارتباط آماري معنيدار نميباشد اما در مقولة جنس در گروه بيمار عدم رعايت اصل رابطه با لحاظ آماري معنيدار است.
نتيجهگيري:
نتايج آماري اين پژوهش ، فرضيه اوليه ما را ثابت ميكند كه بيماران اسكيزوفرينگ داراي گفتار انفرادي نا منسجم هستند (نك رئيسي و همكاران 1383) و اين عدم انسجام را در حوزه گفتگو به عنوان تعاملي دو حانبه نپردازند، فلذا اصل همياري را در ديالوگهاي خود به كرات نقض ميكنند نتايج چنين مطالعاتي دليلي محكم براي نياز به تحقيقات بيشتر در اين زمينه به منظور ساختن تستهاي دقيقتر براي ارزيابي آسيبهاي شناختي و بدنبال آن گفتاري زباني در افراد مبتلا به اسكيزوفرني ميباشد.
واژگان كليدي:
اسكيزوفرني، اصول گرايس ، اصل همياري و تجزيه و تحليل كلام.
فريبا مجيري – دكتر حسن عشايري
دانشگاه علوم پزشكي ايران – دانشكده توانبخشي
بررسي و مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد مبتلا به لكنت و افراد عادي
مقدمه:
تئوريهاي زباني به تأثير اختلالات زباني در ايجاد لكنت دلالت دارند آنچه بطور حتم و يقين مطرح است اين است كه لكنت رفتار بسيار پيچيده اي است كه قطعاً با مجموعه اي از علل همراه است. با بررسي بيماران آفازيك خصوصاً آنوميا واضح است كه ناتواني در قدرت سريع واژه يابي مي تواند منجر به نارواني شود.
از ويژگي هاي بارز بيماران مبتلا به اختلال واژه يابي مي توان مكث، مكث هاي پر، به ميان اندازي، تكرار لغت قبلي و ... را نام برد تصور مي شود كه مكث هاي پر و تكرارها معمولاً منعكس كننده مشكلاتي در روند برنامه ريزي گفتار هستند.
مكث هاي پر با جستجوي لغات در ارتباطند و نشانگر اين هستند كه روند برنامه ريزي گفتار به دنبال كلمه بعدي مي گردد و در نتيجه رواني گفتار مختل خواهد شد. از آنجائيكه تكرار، مكث، مكث پر و به ميان اندازي از علائم بارز لكنت مي باشند. احتمال مشكلات واژه يابي در افراد مبتلا به لكنت دور از انتظار نيست و با بررسي دقيق اين موضوع مي توان به ارائه راههاي درماني كاملتري به بيماران لكنتي مبادرت ورزيد.
اهداف:
هدف كلي: بررسي و مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد مبتلا به لكنت و افراد عادي در شهر اصفهان
اهداف جزئي:
اهداف توصيفي:
1. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در دختران لكنتي
2. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در پسران لكنتي
3. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در دختران غير لكنتي
4. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در پسران غير لكنتي
5. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در افراد لكنتي
6. تعيين ميانگين زمان واژه يابي در افراد غير لكنتي
اهداف تحليلي:
1. مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد لكنتي و عادي
2. مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد لكنتي بر حسب جنسيت
3. مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد عادي بر حسب جنسيت
4. مقايسه ميانگين زمان واژه يابي در افراد لكنتي بر حسب شدت لكنت
روش تحقيق:
در اين مطالعه 35 فرد مبتلا به لكنت متوسط تا شديد در مقطع سني 12 تا 17 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. به منظور تعيين شدت لكنت ابتدا آزمون صد كلمه اي شدت لكنت انجام شد و پس از آن آزمون واژه يابي بوستون در چهار مقوله ناميدن اسامي، افعال، طبقات و تكميل جمله انجام شده 70 فرد عادي (بدون لكنت) 12 تا 17 سال نيز مورد بررسي قرار گرفتند از اين گروه فقط آزمون واژه يابي بوستون گرفته شد و نتايج 2 گروه مورد مقايسه قرار گرفت.
نتايج:
برخي از نتايج اين پژوهش به شرح زير مي باشد. ميانگين زمان واژه يابي در گروه لكنتي به طو معناداري با گروه غير لكنتي متفاوت است. تفاوت ميانگين زمان واژه يابي در گروه لكنتي بر حسب شدت لكنت فقط در آزمون ناميدن فعل معنادار است. تفاوت ميانگين زمان واژه يابي در گروه لكنتي بر حسب جنسيت معنادار نمي باشد. در گروه غير لكنتي نيز تفاوت ميانگين زمان واژه يابي بر حسب جنسيت معنادار نمي باشد.
بحث:
به نظر مي رسد حساسيت بسيار زياد افراد لكنتي در انتخاب واژه و توجه بيش از حد آنها به گفتار خودشان همچنين مشكلاتي در تناسب زماني بين برنامه ريزي گفتار و اجراي آن در افراد لكنتي از عوامل مهم تأخير در زمان واژه يابي اين گروه مي باشد.
مريم مخلصين- محمد رحيم شاهبداغي – دكتر بهروز محمودي بختيار- دكتر سقراط فقيه زاده – پروفسور هاول
كرج
مقايسه نوع كلمات لكنت شده در كودكان و بزرگسالان فارسي زبان مبتلا به لكنت
زمينه و هدف:
از آنجا كه علت شناسي لكنت اولين و اساسيترين قدم در راه درمان اين اختلال محسوب ميشود و نيز به علت تحقيقات اندك انجام گرفته در راستاي تعيين ارتباط لكنت با ساختارهاي زبانشناختي در زبان فارسي، لذا پژوهش حاضر با هدف مقايسه نوع كلمات ناروان در زبان فارسي ميان كودكان و بزرگسالان مبتلا به لكنت تلاشي است در راستاي پاسخگويي به برخي از ابهامات بيشماري كه هنوز پيرامون لكنت وجود دارد.
روش بررسي:
جامعه مورد بررسي در اين تحقيق 50 فرد مبتلا به لكنت مراجعه كننده به مراكز درماني و آموزشي خصوصي و دولتي شهر كرج در قالب 5 گروه سني 10 نفره 6-3 ساله، 9-7 ساله، 12-10 ساله، 16-13 ساله و 17 سال به بالا ميباشد. كوچكترين فرد اين جامعه 3 سال سن و بزرگترين فرد 32 سال سن داشت و 42 نفر از اين افراد مذكر بودند . ابتلاي اين افراد به لكنت توسط 2 آسيب شناس گفتار و زبان تأييد گرديد و از هر فرد حداقل 5 دقيقه گفتارخود انگيخته ضبط آوايي گرديد. بافتهاي مختلفي كه كلمات عملكردي و معنايي در كنار هم قرار ميگرفتند مانند كلمه عملكردي – معنايي (FC) و كلمه عملكردي – عملكردي – معنايي (FFC)تعيين گرديد و درصد ناروانيهاي موجود در آنها بر حسب نوع كلمات مشخص شد. سپس اين دادهها توسط آزمونهاي كروسكال واليس و من ويتني مورد بررسي قرار گرفتند.
يافتهها:
نتايج نشان ميدهند كه نوع كلمات لكنت شده در بافت كلمه عملكردي – عملكردي – معنايي در كودكان زير 13 سال اغلب كلمه عملكردي اول است در حاليكه با افزايش سن از ميزان نارواني روي كلمه كاركردي اول كاسته ميشود و لكنت روي كلمه معنايي و دومين كلمه عملكردي افزايش مييابد. نوع كلمات لكنت شده در بافت كلمه عملكردي- معنايي نيز در كودكان زير 13 سال غالباً كلمات عملكردي است در حاليكه با افزايش سن از ميزان لكنت روي اين كلمات كاسته و بر نارواني روي كلمات معنايي افزوده ميشود.
يافته ها همچنين حاكي از وجود اختلاف معنادار بين گروه سني پنجم و ساير گروههاي سني عملكردي – معنايي است. همچنين نوع كلمه لكنت شده در بافت كلمه عملكردي – معنايي است. همچنين نوع كلمه لكنت شده در بافت كلمه عملكردي – معنايي در هر دو گروه كلمات عملكردي و معنايي تفاوت معناداري را بين گروه سني اول با سايرگروهها نشان ميدهد.
نتيجهگيري:
ميتوان چنين نتيجه گرفت كه افراد فارسي زبان مبتلا به لكنت در گروههاي سني مختلف الگوهاي نارواني متفاوتي را نشان ميدهند چنانچه كودكان لكنتي غالباً روي كلمات عملكردي دچار نارواني هستند و با افزايش سن تغييري در ناروانيها در جهت افزايش لكنت روي كلمات معنايي پديد ميآيد.
از آنجا كه بروز همزمان لكنت هم روي كلمه عملكردي و هم معنايي در بافتهاي كلمه عملكردي – معنايي و كلمه عملكردي – عملكردي – معنايي در همه گروههاي سني نادر است، اين مورد تاييدي است بر اين نظر كه نارواني روي كلمه عملكردي در كودكان لكنتي به منظور كسب زمان كافي جهت تكميل برنامهريزي زباني كلمه معنايي متعاقب آن صورت ميگيرد. اين تغييرات يافته شده همسو با نتايجي است كه در زبان انگليسي ، اسپانيايي و آلماني بر اسا فرضيه EXPLAN به دست آمده است و مدل EXPLANاين يافتهها را توجيه ميكند.
نگين مرادي – جمشيد پور قريب – دكتر محمد كمالي – فرهاد ترابي نژاد - مجيدسلطاني
اهواز – پرديس دانشگاه – بيمارستان گلستان – روبروي ام ار آي – دانشكده توانبخشي – گروه گفتار درماني
تهیه و تعیین پایایی و روایی فهرستی از واژگان زبان فارسی برای دستگاه SNORS
هدف:
یکی از شایعترین مشکلات دربیماران مبتلا به اختلال تشدید خروج هوا از بینی است. Super Nasal Oral Ratio System (SNORS) وسیله ای است که نسبت خروج هوا از دهان و بینی را تعیین می کند. با مقایسه نسبت خیشومی بیمار با داده های هنجار ، می توان قضاوت دقیقی در مورد بیماران مبتلا به اختلالات تشدید داشت. بدین منظور، باید 10 واژه دارای روایی وپایایی در زبان فارسی تهیه کرد.
روش:
این مطالعه از نوع توصیفی _ تحلیلی بود. بعد از طی مراحل مختلف، 30 واژه انتخاب شد.این واژه ها توسط آسیب شناسان گفتار و زبان تایید شدند.از37 آزمودنی(22 زن، 15 مرد) خواسته شد که واژه ها را 10 بار بخوانند.نسبت خیشومی هر واژه توسط دستگاه SNORS تعیین می شد.به منظور تعیین پایایی واژه ها، دو هفته بعد آزمون دوباره تکرار شد.
نتایج:
اختلاف معناداری در نسبت خیشومی هر یک از واژه ها بین دو جنس وجود نداشت.
بررسی نتایج آزمون و تکرار آن نشان داد که اختلاف معناداری بین نسبت خیشومی 22 واژه وجود نداشت. اما در 8 واژه دیگر، اختلاف معناداری مشاهده شد.
از بین این 22 واژه، 10 واژه ( 5 واژه دارای همخوان خیشومی و 5 واژه بدون همخوان خیشومی) که دارای کمترین انحراف معیار بودند، به عنوان فهرست نهایی برگزیده شدند.
نتیجه گیری:
فهرست نهایی را می توان به عنوان مقیاسی برای تعیین نسبت خیشومی در دو جنس ، با استفاده ازSNORS به کار برد. پایایی آزمون با تحلیل آماری و روایی آن توسط اساتید گروه آسیب شناسی گفتار و زبان تایید شد.
كليد واژه ها:
SNORS ، واژه ، نسبت خيشومي
الهام مستقيم زاده – زهرا سليماني – محمدرحيم شاهبداغي – دكتر يحيي مدرسي – دكتر شهره جلايي
تهران – دانشكده توانبخشي – دانشگاه علوم پزشكي تهران – گروه گفتار درماني
برآورد تاثير آموزش آگاهي واج شناختي بر توانايي خواندن دختران كمتوان ذهني پايه دوم دبستان
مقدمه:
آگاهي واج شناختي از مسايل مهمي است كه در يادگيري خواندن اوليه مؤثر است. تحقيقات در دو دهه اخير نشان ميدهد كودكاني كه قبل از ورود به مدرسه آگاهي واج شناختي بالاتري دارند در خواندن نيز بهتر عمل ميكنند. در مقابل كودكان عقب مانده ذهني كه دچار ناتوانايي رشدي خواندن هستند، در زمينه آگاهي واج شناختي نيز ضعف دارند.
هدف :
هدف پژوهش حاضر آن است تا مشخص نمايد آيا آموزش آگاهي واج شناختي به كودكان عقب مانده ذهني ميتواند بر مهارت خواندن اين كودكان تاثير بگذارد يا خير.
روش تحقيق:
بر اين اساس دو گروه 30 نفري مورد و شاهد كه در پايه دوم دبستان رجاييه شهر تهران تحصيل ميكردند و از نظر سطح آگاهي واج شناختي يكسان بودند در اين پژوهش شركت كردند. در آغاز طرح از دو گروه آزمون آگاهي واج شناختي، صحت و سرعت خواندن گرفته شد. بعد هر دو گروه طي سه ماه آموزش خواندن دريافت كردند. گروه مورد در همين مدت طي 30 ساعت تحت آموزش آگاهي واج شناختي قرار گرفت. پس از مدت 3 ماه از هر دو گروه آزمون آگاهي واج شناختي، صحت و سرعت خواندن گرفته شد.
يافتههاي پژوهشي:
يافتهها نشان داد امتياز آگاهي واج شناختي هر دو گروه در مدت 3 ماه افزايش داشته است كه اين مسأله تاثير مثبت خواندن بر آگاهي واج شناختي را تاييد ميكند. ولي اين افزايش در گروه مورد بسيار قابل توجه بود كه نشاي از آموزش آگاهي واج شناختي ميباشد. پس از مدت 3 ماه امتياز صحت و سرعت خواندن هر دو گروه نيز افزايش پيدا كرده بود كه اين افزايش تنها در رابطه با متغير صحت خواندن معنا دار بود، اين سطح معنا داري در مورد گروه قابل توجه بود كه اين نيز نشانگر تاثير مثبت آموزش آگاهي واج شناختي ميباشد.
همچنين امتياز كل آگاهي واج شناختي با صحت و سرعت خواندن همبستگي معناداري نشان داد. از دو متغير صحت و سرعت خواندن، صحت با آگاهي واج شناختي همبستگي قويتري داشت.
نتايج:
با توجه به نتايج اين پژوهش ميتوان گفت: آموزش خواندن به كودكان عقب مانده ذهني موجب افزايش امتياز آگاهي واج شناختي، صحت و سرعت خواندن آنها ميگردد. علاوه بر اين با آموزش آگاهي واج شناختي ميتوان تفاوت معنيداري را در اين سطح ايجاد كرد.
نازلي مقتدايي
تهران – كلينك شنوايي شقايق
استراتژيهاي نوين در درمان اختلالات زباني كودكان دچار نقص شنوايي
مقدمه و اهداف:
كودكان دچار نقص شنوايي نيازهاي زباني گوناگوني دارند كه به صورت جداگانه و مجزا مرتفع نميگردد. اين نيازهاي پيچيده، استفاده از تكينكهاي تلفيقي و جامع را ميطلبد. كاربرد قصه و تكنيكهاي قصهگويي ميتواند يك روش تلفيقي و جامع براي اين دسته از كودكان باشد تا مهارتهاي خود را در جنبههاي مختلف زباني معناشناسي، نحو، مورفولوژي و كاربرد زبان« به طور همزمان» ، در موقعيتها و بافتهاي مختلف آموزشي رشد داده و تقويت كنند.
روش تحقيق:
Teresa Cherry-Cruz 1995 , David R.Schleper تكنيكهاي هريك به طور جداگانه(2001) قصهگويي را به عنوان ابزاري جهت ايجاد و افزايش مهارتهاي زباني و سطح سواد كودكان دچار نقص شنوايي معرفي كردند.
مزيتي كه اين روش ابداعي نسبت به فعاليتهاي مشابه دارد تهيه يك طرح درس جامع زمانبندي شده سه ماهه است كه در برگيرنده تمامي چهار مقوله زباني ذكر شده است كه با استفاده از استراتژيهاي خلاق و فعاليتهاي انگيزشي در طول كلاس قصهگويي« به طور همزمان» تمامي نيازهاي زباني اين كودكان را در چهار مقوله زباني برطرف ميكند. اين برنامهزباني بر روي بيست كودك كم شنواي بين سنين 5 تا 6 سال سال گروه دوم چهار كودك 7 ساله، گروه سوم 6 كودك 8 ساله، گروه چهارم 6 كودك 9 ساله.
مدت زمان اجراي برنامه 1 سال و شش ماه ( از تاريخ 15/1/84 تا 30/6/85) بود. آزمونهاي زباني هر سه ماه تكرار ميشد و كودكان در صورت بدست آوردن امتياز زباني متناسب با دوره آموزشي بالاتر ، به مراحل بعد راه مييافتند.
استراتژي كلي در اين برنامه به اين صورت بود كه در هر گروه بر حسب سطح زباني كودكان از پيچيدگيهاي زباني به نسبتهاي مختلفي استفاده ميشود به گونهاي كه براي گروههايي با سطح زباني پايين تر جملات با مشخصات دستوري و پيچيدگي كمتر، سرعت گفتار كمتر در كلام، اشارات بيشتر و ساختار داستان سادهتر و در گروههايي با سطح زباني بالا استراتژي كاربرد جملات با مشخصات دستوري پيچيدهتر، جملات مركب و پيچيده داراي بند موصولي ، سرعت گفتار بيشتر در كلام،اشارات كمتر و ساختار داستان پيچيدهتر استفاده ميشد.
از استراتژيهاي خلاق و جزئيتر در اين برنامه ميتوان استفاده از ترتيب زماني رويدادهاي داستان براي تفهيم زمان ،افعال، اشاره به تصاوير هنگام بيان داستان براي تفهيم ترتيب صحيح كلمات در جمله نام برد.
نتايج:
پس از انجام آزمونهاي زباني جامع در پايان دوره كامل آموزشي و مقايسه آن با آزمونهاي زباني انجام شده پيش از شركت در كلاس قصهگويي نتايج زير بدست آمد:
- افزايش شاخص ميانگين طول گفته85%
- افزايش خزانه واژگاني به ميزان 75%
- بهبود ساختار نحوي جملات 70%
- شكل صحيح پايانه واژگان و افعال 60%
بهبود كاربرد زمان افعال، جملات پيچيده و مركب(بند موصولي) 70% شكل منفي افعال، جمع و مفرد 65%، صفات برتر و برترين 60%، تفهيم و كاربرد حروف اضافه و ربط و ضماير 65% ، افزايش مهارتهاي كاربرد زبان 70% ، به خصوص افزايش مهارتهاي مكالمهاي ، بيان احساسات و توضيح علت رويدادها.
با توجه به نتايج بدست آمده ميتوان از طرح درس دورههاي قصهگويي و استراتژيهاي خلاق و انگيزشي براي درمان انواع اختلالات زباني «به طور همزمان» در چهار مقوله زباني در كودكان دچار نقص شنوايي استفاده نمود. همچنين ميتوان با انجام تغييراتي در نوع استراتژيها آنرا براي درمان انواع اختلالات زباني در كودكاني كه مشكلاتي غير از نقص شنوايي دارند نيز بكار برد.
مريمسادات مومن واقفي – سوده خرميان – طاهره سيما شيرازي
اوين – بلوار دانشجو – دانشگاه علوم بهزيستي – گروه گفتار درماني
بررسي فرايندهاي واجي موجود در گفتار كودكان فارسي زبان طبيعي 2 الي 8/2 ساله شهر تهران
(پوستر)
مقدمه:
تاثير گذاري و تاثير پذيري متقابل آواها بر روي يكديگر پديده خاصي را بوجود ميآورد كه به فرآيندهاي واجي مرسوم است. اين فرآيندها در سير رشد طبيعي كودكان وجود دارد و بروز آن در سنين مختلف رشدي كودك طبيعي است. در طي دوره زبان آموزي معمولاَ كودكان روشهاي سيستماتيك خاصي را به كار ميبرند تا تلفظ واژهها توليد شده توسط بزرگسالان را تسهيل كرده و با ظرفيتهاي خود تطبيق دهند. هدف از اين پژوهش بررسي فرآيندهاي واجي موجود در گفتار كودكان فارسي زبان طبيعي 2 الي 2،8 ساله شهر تهران است.
روش:
روش تحقيق به صورت توصيفي – مقطعي، بوده است و شامل 40 نفر از كودكان در گروه سني 2 الي 2،8 ساله و به تفكيك سني 20 كودك در گروه 2 تا 2،4 ساله و 20 كودك در گروه 2،4 تا 2،8 ساله بوده است. از نظر تفكيك جنس هم در هر چهار ماه 10 دختر و 10 پسر ارزيابي شده است. شيوه نمونهگيري هم به صورت تصادفي از مهدههاي شمال، مركز و جنوب تهران انتخاب شده است. شيوه جمعآوري اطلاعات به صورت مصاحبه، مشاهده بوده و اجراي آزمون و ابزار جمعآوري اطلاعات از طريق يك آزمون محقق ساخته شامل 43 واژه بود. سپس نحوه تلفظ آزمودنيها به دقت ضبط شده و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSSبررسي شد.
نتايج:
نتايج تحقيق نشان ميدهد كه در گروه كودكان 2 الي 2،4 ساله ميزان اختلال در شيوه توليد نسبت به بقيه گروههاي فرآيند واجي بيشتر بوده است و اختلال در جايگاه توليد كمترين مقدار را به خود اختصاص داده است اين روند در گروه 2،4 الي 2،8 ساله هم ديده شده است امام مقدار آن كاهش يافته است.
نتيجهگيري:
در اين پژوهش بر خلاف پژوهش قبلي (مهري و همكاران 1377) از ميان فرآيندهاي جانشيني، بيشترين ميزان را جانشيني انسدادي به خود اختصاص داده است. در ميان فرآيندهاي ساخت هجاء، مطابق با پژوهش قبلي فرآيند حذف همخوان انتهايي بيشترين ميانگين را داشته است.
كليدواژهها:
فرايندهاي واجي، كودكان طبيعي، كودكان فارسيزبان، كودكان 2 تا 2،8 سال، ساخت هجاء.
فريبا يادگاري – اكبر دارويي – مرتضي فرازي
دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
بررسي نگرش ارتباطي كودكان 15-8 ساله عادي و لكنتي شهر تهران
مقدمه و اهداف :
توجه به نگرش ارتباطي كودكان لكنتي و اثرات آن بر تعاملات اجتماعي آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است. اين پژوهش با هدف مقايسه نگرش ارتباطي ميان كودكان عادي و لكنتي انجام شده است. ضمناً تاثير افزايش سن بر نگرش ارتباطي هردو گروه نيز بررسي شده است.
روش پژوهش :
روش اين پژوهش، توصيفي – تحليلي از نوع مقطعي است. جامعه پژوهش ، دانش آموزان عادي و لكنتي 15-8 ساله ( كلاس دوم ابتدائي تا سوم راهنمايي ) شهر تهران بودند. آزمودني هاي پژوهش شامل 312 دانش آموز عادي و 48 دانش آموز لكنتي بودند. اين دانش آموزان بر اساس نمونه گيري خوشه اي تصادفي از مناطق 3،4،6،9، 16 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند.
براي گردآوري داده ها از پرسشنامه آزمون نگرش ارتباطي ( CAT) استفاده شد كه شامل 35 جمله است و آزمودني به آنها پاسخ درست يا نادرست مي دهد. هر پاسخ درست به جملات حاوي نگرش مثبت و هر پاسخ نادرست به جملات حاوي نگرش منفي يك امتياز براي آزمودني در برخواهد داشت. در غير اين صورت نمره صفر به آزمودني تعلق مي گيرد. رتبه بندي نگرش ارتباطي بدين شكل انجام شد:
نمرات كمتر از 11 = نگرش كاملاً منفي
نمرات بين 11 تا 19= نگرش منفي
نمرات بين 20 تا 24= نگرش متوسط
نمرات بين 25 تا 31= نگرش مثبت
نمرات بيش از 31 = نگرش كاملاً مثبت
يافته هاي پژوهش و نتيجه گيري :
مقايسه امتيازات بدست آمده از آزمون نگرش ارتباطي در دو گروه عادي و لكنتي حاكي از وجود تفاوت معني دار در هر پنج مقطع سني بود. در عين حال ، يافته ها نشان دادند كه افزايش سن هيچگونه تاثيري بر نگرش ارتباطي دو گروه آزمودني هاي عادي و لكنتي ندارد.
([1]) Maximum Phonation time (MPT)
[2] - Gutman split- half